جاده مانده است و من و این سر باقیمانده
رمقی نیست در این پیکر باقیمانده
نخلها بی سر و شط از گل و باران خالی
هیچ کس نیست در این سنگر باقیمانده
تویی آن آتش سوزندهی خاموششده
منم این سردی خاکستر باقیمانده
گرچه دست و دل و چشمم همه آواره شده،
باز شرمندهام از این سر باقیمانده
روز و شب گرم عزاداری شببوهاییم،
من و این باغچهی پرپر باقیمانده
پیشکش باد به یکرنگیات ای مردترین!
آخرین بیت در این دفتر باقیمانده:
تا ابد مردترین باش و علمدار بمان!
با توام ای یل نامآور باقیمانده
*سعید بیابانکی
نویسنده : مجاهد » ساعت 3:26 عصر روز دوشنبه 86 بهمن 22