بی قلم!
ای شهید ... ای جاودانه تاریخ ترا با کدامین زبان سرستودن گیرم که در خور مقامت باشد . ای عاشق حسین، که عشق از تو تجلی گرفت و عشقبازان درس آموز طریق تو شدند . شهید واژه ای است به معنای حاضر ، ناظر ، گواه ، امین در شهادت ، خبر دهنده راستین ، امین ، آگاه ، محسوس و مشهود ، کسیکه همه چشم ها به اوست ، نمونه، الگو ، مراقب ، دریافتن. واشهاد یعنی حاضر گردانیدن و کشته شدن در راه خدا ، و در فرهنگ قرآنی از شهادت با تعبیر «قتل فی سبیل الله» یاد شده است . این مرگ را شهادت و کشتگان را شهید می نامند . و شهادت مرگ سرخ و مقدسی است که انسان آزاده با شناخت آن در راه عقیده و ایده ای مقدس انتخاب می کند . و به عبارتی "ایثار همه هستی و بذل کلیه امکانات بدنی و مالی و جانی در پیشگاه جانان و در پایگاه ایمان و رسول و ائمه معصومین ، اهل ایمان ، به منظور اعلاء کلمه حق و پیروزی جامعه و ریشه کن نمودن مظاهر کفر و شرک و شیطان ، در معیت حق و برای خشنودی خداوند مهربان ، در نبردگاه جنگ با همه مظاهر شیطان . و در پایان تسلیم جان به جانان و جسم بر دشمنان ." داشتن ایمان به خدا و پیامبر و ائمه راستین - گزینش آگاهانه - بفرمان خدا و رسول خدا بودن - برای رسیدن به رضوان و قرب او ایثار مال و جان نمودن - در راه خدا رزم و جهاد کردن - برای خشنودی خدا و برای اعلاء کلمه حق و ریشه کن نمودن باطل پیکار کردن - در معیت خدا و اولیاء خدا بودن و... همه از مبانی شهادت به شمار می آید . و ازمؤلفه های (شاخص های) شهادت ایثار ، گذشت و فداکاری ، آزادگی و جهاد ، شجاعت، شهادت طلبی ، شفاعت و صبر ، مروت ، فتوت ، فتح ، وفا ، لعنت و برائت ، عشق حسینی، لا اری الموت الاسعاده وکل یوم عاشورا می باشد . به امید اینکه همه ما شیفتگان راه شهیدان راستین ، دل از شوق رسیدن به آن کمال والای انسانی سرشار ساخته و با سلامی آتشبار به نبرد فساد انگیزان بدکار به پیکار پرداخته و منتظران واقعی ظهور منجی عالم بشریت باشیم و زمینه ظهور آن حضرت منتقم سالار شهیدان را فراهم کنیم .و سعادت و سلامت را در شعله نورانیت اندیشه قرآنی خویش به جامعه اسلامی بازگردانیم .
خیلی ها شلمچه را با غروبش می شناسند،
غروب که می شود، سرخی آسمان که جای خورشید را می گیرد،
حزن عجیبی دل را محاصره می کند،
انگار یک عالمه حقیقت، یک عالمه ذکر،
یک عالمه صدا و ناله می خواهند هجوم بیاورند به مغزت و تو از همه اینها در امان نیستی!
عجیب است! آدم در هجوم این همه باشد و لذت هم ببرد، عشق بازی کند، خودش را بیندازد روی خاک و خاک را مشت کند و توی دست هایش بگیرد.
خیلی ها شلمچه را با غروبش می شناسند، اصلاً نذر می کنند که غروب به شلمچه برسند، نجوای غروب شلمچه با بقیه ساعات روز فرق می کند، فقط باید یک بار امتحانش کرد.
چشمانت را که ببندی یکی از استثناهای تاریخ بشریت را می توانی تصور کنی. عملیات کربلای چهار تمام شده بود، هنوز طعم تلخ پیروزی عراقی ها زیر زبان رزمنده ها بود. فرماندهان باید کاری می کردند که روحیه ها برگردد، شناسایی منطقه هم که کار راحتی نبود. شلمچه از همه مهم تر بود، دروازه بصره بود، از این نقطه می شد به دشمن نفوذ کرد.
البته دشمن محکم ترین مواضع و موانع را برای جلوگیری از نفوذ رزمندگان اسلام، برپا کرده بود. بررسی منطقه کلی وقت می برد، دشمن در منطقه آب رها کرده بود، خط اولش دژ محکمی بود با سنگرهای بتونی، پشت آن تانک ها مستقر بودند و به خوبی بر منطقه اشراف داشتند، خط دوم و سوم که کانال بود و خط چهارمش هم پشت نهر «دوعیجی» بود، خط پنجم هم قرارگاه تاکتیکی دشمن بود و مرکز توپخانه، تازه این همه ماجرا نیست. شکست های پیاپی، دشمن را به این نتیجه رسانده بود که به جای حالت تهاجمی، حالت تدافعی بگیرد.
دشمن در شلمچه موانع وسیعی به شکل «ن» و به ارتفاع هفت متر ساخت که عرض دهانه باز آنها 300 متر به طرف ایران بود. دیدی که از اطراف این گودال بر سر رزمنده ها داشت امکان هر تحرکی را، به تصور خودش از رزمندگان می گرفت. اما رزمنده های ایرانی برای فتح هر یک از این موانع شهدای بسیاری را تقدیم کردند و بالاخره از سد تمامی موانع گذشتند.
چشمانت را که باز کردی خودت را میان موانع نونی شکل در منطقه شلمچه که توسط رزمندگان بازسازی شده، می بینی، اکنون عقلت را با حساب دو دو تا چهار تا، با کمک منطق به میدان می آید. آیا می شود از این موانع گذشت! چطوری؟ با توکل! هر کس به خدا توکل کند خدا برای او کافی است.
پس حالا دوباره برگشتی به دنیای خودت بدان که اینجا شلمچه است، همین!
کنت دامارانش(رئیس سابق سازمان جاسوسی فرانسه):
در اردوگاه های اسرای ایرانی افرادی را دیدیم که قاطعانه برای فدا کردن جان خود در راه اعتقاداتشان آمادگی داشتند
آن منظره منادی جنگ جهانی چهارم بود که ما فقط درک نامشخصی از آن در ذهن داریم
اعتقادات مذهبی این افراد برای سوق دادن آنان به سوی انجام کار هایی که به طرز غیر قابل باوری سخت بودند، نقش بسزایی داشته است
مجاهد آنجا انتهای افق است، من و تو باید پرچم خود را در آنجا در انتهای زمین بیفرازیم
این فایل به همه ی علاقه مندان به آن تقدیم می شود
http://download7.mediafire.com/wg2nxjh9c50g/c3twmwyudvt/yade+emam+o+shohada.mp3
سعادت را آنها تحصیل کردند که شتافتند
با اختیار خودشان و با جهاد خودشان و با رزمندگی خودشان در مقابل کفر ایستادند و جان خود را تسلیم خدا کردند و برگشتند به خدای تبارک و تعالی با سعادت و آبرو
ما همه خواهیم مرد لکن آنها سعادت را برای خودشان و شرافت را برای وطنشان تحصیل کردند که در مقابل لشکرهای کفر برای دفاع از اسلام و برای دفاع از کشور اسلامی ایستادند و فداکاری کردند و به سوی خدا شتافتند
انسان که باید این راه را برود و مردنی است...
چه بهتر که آن سعادت را تحصیل کند و امانت را به صاحب امانت بسپارد.
موت اختیاری(شهادت رسیدن به خدا در لباس شهید و با ایده شهدا در بستر مردن است)چیزی نیست
لکن در راه خدا رفتن شهادت است و سرافرازی و تحصیل شرافت برای انسا و برای انسانها
آنچه از دنیا است، فانی است و آنچه برای خدا تقدیم می شود باقی و ابدی
.است و این شهدا زنده هستند و در پیش خدا تبارک و تعالی عند ربهم یرزقون
آنها الان در درگاه خدای تبارک و تعالی روزیهای معنوی و روزیهای همیشگی را به آن نائل شدند و آنچه که از خدا بود تقدیم کردند و آنچه داشتند و آن جان خودشان بود را تسلیم کردند و خدای تبارک و تعالی آنها را پذیرفته است و می پذیرد.
ماها عقب ماندیم ،ما باید تاسف بخوریم که نتوانسته ایم این راه را برویم.
آنها پیشقدم بودند و رفتند و به سعادت خود رسیدند.
در آینده ممکن است افرادی آگاهانه یا از روی ناآگاهی در میان مردم این مسئله را مطرح نمایند که ثمرهی خونها و شهادتها و ایثارها چه شد. اینها یقینا از عوالم غیب و از فلسفهی شهادت بیخبرند ونمی دانند کسی که فقط برای رضای خدا به جهاد رفته است و سر در طبق اخلاص و بندگی نهاده است، حوادث زمان به جاودانگی و بقا و جایگاه رفیع آن لطمه ای وارد نمی سازد. و ما برای درک کامل ارزش و راه شهیدانمان فاصلهی طولانی را باید بپیماییم و در گذر زمان و تاریخ انقلاب و آیندگان آن را جستجو نماییم. مسلم خون شهیدان، انقلاب و اسلام را بیمه کرده است. خون شهیدان برای ابد درس مقاومت به جهانیان داده است. و خدا می داند که راه و رسم شهادت کور شدنی نیست؛ و این ملتها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود. و همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود. خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند! خوشا به حال آنان که در این قافله نور جان و سر باختند! خوشا به حال آنهایی که این گوهرها را در دامن خود پروراندند!
خداوندا، این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روی مشتاقان باز، و ما را هم ازوصول به آن محروم مکن. خداوندا، کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزهاند ونیازمند به مشعل شهادت؛ تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش.
خوشا به حال شما ملت!
خوشا به حال شما زنان و مردان!
خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودین و خانواده های معظم شهدا!
و بدا به حال من که هنوز مانده ام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر کشیده ام، و در برابر عظمت و فداکاری این ملت بزرگ احساس شرمساری می کنم. و بدا به حال آنانی که در این قافله نبودند! بدا به حال آنهایی که از کنار این معرکه بزرگ جنگ و شهادت و امتحان عظیم الهی تا به حال ساکت و بی تفاوت و یا انتقاد کننده و پرخاشگر گذشتند!
آری ، دیروز روز امتحان الهی بود که گذشت. و فردا امتحان دیگری است که پیش می آید. و همه ما نیز روز محاسبهی بزرگتری را در پیش رو داریم. آنهایی که در این چندسال مبارزه و جنگ به هر دلیلی از ادای این تکلیف بزرگ طفره رفتند و خودشان و جان و مال و فرزندانشان و دیگران را از آتش حادثه دور کرده اند مطمئن باشند که از معامله باخدا طفره رفته اند، و خسارت و زیان و ضرر بزرگی کرده اند که حسرت آن را در روز واپسین و در محاسبه حق خواهند کشید.
(فرازی از پیام حضرت امام روحالله به مناسبت قبول قطعنامه 598)