مروری بر نهضت بیداری اسلامی
*منوچهر محمدی
برای این که احیاگری اسلام و بیداری مسلمانان جهان را درک کنیم ضرورت دارد به اجمال به گذشتهی تاریخی آن بپردازیم.
بیش از 14 قرن قبل و با ظهور اسلام، تحولی عظیم در تاریخ بشریت اتفاق افتاد. پدیدهی اسلام، مرزهای نژادی، جغرافیایی و قومی را درنوردید و بر پایهی کلمة الله، جوامع مختلف را به یکدیگر نزدیک کرد و قدرتی عظیم و شگفت به وجود آورد. در میان قومی که نه بهرهای از فرهنگ و تمدن آن زمان برده بودند و نه دارای قدرت مادی قومی بودند و در شرایطی که هم تمدن یونان در اوج شهرت خود بود و هم قدرت هایی مانند امپراطوری های روم و ایران ابر قدرت های زمان بودند، اسلام ظهور کرد و آن دو قدرت بزرگ را شکست داد و به سرعت در جغرافیای زمان گسترش پیدا کرد و دیری نپایید که بخش عظیمی از دنیای متمدن آن زمان را در اختیار گرفت و علاوه بر آن دنیای فکر و اندیشه اسلامی به موازات قدرت نظامی و اقتصادی جهان اسلام گسترش پیدا کرد و این زمانی بود که اروپای متمدن آن دوران، دوران افول خود را طی می کرد.
زمانی که تمدن اسلامی در اوج شهرت و معروفیت خود قرار گرفت تمدن غرب در خواب فرو رفت به طرزی که امروزه غربی ها از آن دوران به نام «عصر تاریکی» در غرب، یاد می کنند زیرا در برابر اسلام، آنان چیزی برای ارائه کردن به جهان بشریت نداشتند. جنگ های صلیبی در حقیقت، پاتکی بود که غرب به جهان اسلام وارد آورد و اگر چه در طول دو قرن نتوانست آنچه را می خواست از نظر نظامی به دست بیاورد ولی توانست خود را با فرهنگ و ادبیات و پیشرفت های فکری جهان اسلام به تدریج آشنا بکند و این خود زمینه ای برای بیداری غرب شد. دوره رنسانس برای غرب، درحقیقت، پشت سرگذاشتن عصر تاریکی و آغاز دوره ای بود که به آن «عصر روشنایی» می گویند. و بدین ترتیب تحت تأثیر جهان اسلام، غربی ها بتدریج توانستند پیشرفت های شگفتی را به وجود آورند و قرون 17 و 18 و 19 دوران شکوفایی جهان غرب بود و در این دوران است که متاسفانه جهان اسلام، تحت تاثیر دو عامل به خواب فرو رفت: یکی استعمار و استثماری بود که غرب در این منطقه مهم جغرافیایی و فکری انجام داد و دوم استبداد و انحرافاتی بود که حکام مسلمان در این دوران داشتند و راه انحراف از افکار و اندیشه های ناب اسلامی را طی کردند و آخرین ضربه هم به پیکر باقیماندة جهان اسلام در جنگ جهانی اول، انقراض خلافت عثمانی بود و در این دوران، قرن بیستم در واقع، آغاز تهاجمی دهشتناک از لحاظ نظامی و از لحاظ فکری از ناحیه غرب بر جهان اسلام وارد آمد به طوری که مسلمانان از خود بیگانه شده، نگاه به دست غرب کرده و امیدوار بودند که شاید با الگوگرفتن از غرب بتوانند عقب افتادگی خود را جبران بکنند و البته در این دوران کسانی هم واقع بینانه متوجه شدند که علت عقب افتادگی و به خواب رفتن جهان اسلام، نه این است که به اسلام پیوند داشته اند بلکه بدان خاطر است که از اسلام، دور شده و از اندیشه های اسلامی فاصله گرفته اند.
شخصیت هایی مانند سیدجمال الدین اسدآبادی، سیدقطب، حسن بنأِ و امثالهم در این دوران تلاش زیادی کردند تا مسلمانان را از خواب سنگین بیدار و به آنها بفهمانند که علت شکست و عقب افتادگی آنها چیست و چه باید کرد؟ آخرین ضربه ای که جهان غرب بر جهان اسلام زد شکل دادن و تحمیل مسلمانان صهیونیسم بود که در سرزمین مقدس فلسطین کاشت و قرار شد که از نیل تا فرات در سیطره او قرار بگیرد.
در این زمان بود که مورخ معروف انگلیسی «آرنولد توین بی»، در بررسی تمدن ها جمله بسیار مهم و تاریخی بیان می کند و در کتاب «تمدن در بوته آزمایش» چنین می گوید: «پان اسلامیزم خوابیده است با این حال ما باید این امکان را در نظر داشته باشیم که اگر مستضعفین جهان بر ضد سلطه غرب به شورش برخیزد و خواستار یک رهبری ضد غربی شود این خفته، بیدار خواهد شد و بانگ این شورش، ممکن است در برانگیختن روح نظامی اسلام مؤ ثر افتد و حتی اگر این روح به قدر خفتگان هفت گانه در خواب بوده باشد، اثر جبران ناپذیری دارد زیرا ممکن است پژواک های یک عصر قهرمانی را منعکس سازد. اگر وضع کنونی بشر به جنگ نژادی یا عقیدتی منجر شود اسلام ممکن است بار دیگر برای ایفای نقش تاریخی خود قیام کند.»
این مطلبی بود که در سال 1947 یعنی 55 سال قبل توین بی مطرح کرد و در حقیقت، پیش بینی توین بی در 1979 با انقلاب اسلامی ایران که به قول امام، انفجار نور بود، واقع شد. انقلابی که با دست خالی و با تکیه بر شعار الله اکبر و بازگشت به ارزش های اسلامی در مقابل همه قدرت های بزرگ و ابرقدرتها ایستاد و توانست نه تنها نقطه عطفی در تاریخ تحولات ایران بلکه نقطه عطفی در جهان اسلام و بلکه در کل تاریخ بشری گردد. با این حرکت، آن خفته، بیدار شد و به سرعت در سراسر جهان اسلام گسترش پیدا کرد.
دو سالی نگذشته بود که در لبنان، ملتی که در محرومیت نگه داشته شده بودند عده ای جوان با ایمان پنج قدرت بزرگ آن زمان را که در لبنان پایگاه داشتند یعنی امریکا، انگلیس، فرانسه، ایتالیا و اسرائیل را به زانو در آوردند و بدون دادن کوچکترین امتیازی، آنها را وادار به فرار کردند. در افغانستان که معروف به گورستان امپراطوری هاست، بعد از آنکه امپراطوری انگلیس و روسیه را به زانو درآورده، اینک می رود که امپراطوری امریکا را هم به زانو درآورد. در ترکیه، الجزایر و سایر کشورهای اسلامی، تنها بانگی که امروز بلند می شود ندای اسلام است و در فلسطین اشغالی، انتفاضه، امان را از صهیونیسم و امپریالیسم گرفته و اگر آمریکا امروز به فکر اشغال عراق است درواقع برای ضربه زدن به این بیداری و آگاهی است که مسلمانان پیدا کرده اند.
مسلمان ها بیدار شده اند و بر پایه سه اصل مهم، کار بزرگ خویش آغاز کرده اند: یکی، «بازگشت به اسلام ناب» که در صدر اسلام توانست بر قدرت های بزرگ آن زمان غلبه کند، دوم، «وحدت جهان اسلام» است که امپریالیسم و استعمار، سالیان دراز سعی می کرد با تکیه بر اصل «تفرقه بینداز و حکومت کن»، بین فرقه های مختلف اسلامی فاصله بیشتر بیندازد و امروز وحدت جهان اسلام، اساسی که راهی جزء وحدت برای اقتدار بیشتر نداریم و سومین اصل این بیداری،«استکبارستیزی» و مقابله با کفرو الحاد و طاغوت و طاغوتیان زمان است. این حرکت مبارک یقیناً به پیروزی اسلام و شکست استکبار ختم خواهد شد.