* ابوالفضل درخشنده
یکی از نشانه های برجسته و بزرگ در راه تکامل انسان مانند: عشق، وفاداری، ایثار، فداکاری، و دیگر مواردی که انسان را از محیط مادی خود متمایز می کند؛ شهادت است. طبق فرمایشات مولای متقیان حضرت علی (ع) ، انسانها به دو دسته تقسیم شده اند: اهل دنیا و اهل آخرت. اگر اهل دنیا را انسانهایی بنامیم که زندگی آنها از رحم مادر شروع می شود و گور خاتمه زندگی آنان قرار می گیرد. این افراد هیچ خیر و برکتی پس از خود برای جامعه انسانی باقی نمی گذارند.( البته این در صورتی است که شر و فسادی از اینگونه مدعیان انسان نما، بر جا نمانده باشد). آما گروه دوم که امیر المومنین(ع) آنان را اهل آخرت نام نهاده است؛ این افراد انسانهایی متعالی و نامحدود هستند، که زندگی آنان منتهی به گور نمی گردد؛ بلکه در زندگانی مردم، تأثیرات مستقیم و غیر مستقیمی به یادگار می گذارند.
اینگونه افراد تفکرات عاشقانه شان در خصوص عالم هستی ، با زندگی مردم آمیخته، و فداکاریهایشان در امور روزمره مردم، خوشبختی و پیشرفت به همراه دارد. اینگونه افراد در طول تاریخ همیشه چراغ راه نسلها خواهند بود. طبق فرمایشات حضرت علی (ع) ، امکان شهادت برای افراد اهل آخرت به مراتب بیشتر از سایر مردمان میباشد. و به همان اندازه که هدف و مقصد آنها الهی و همه جانبه، عادلانه و آینده ساز باشد، و یا بعبارت دیگر هر قدر خلوص نیت الهی تر باشد، ضریب نائل شدن به فیض عظیم شهادت برای این افراد بیشتر است. اینگونه افراد که تمامی زندگی، وجود و آینده خود را فدای آرمانهای بزرگ الهی می کنند، شایسته و سزاوار شهادت هستند. زندگانی این انسانها در چنین حالتی، شهادت مداوم و همیشگی است. اینان شهیدان زنده ای هستند که منتظرند تا تکلیف و رسالت خویش را در راه خدا به اتمام رسانند. اینگونه افراد تا زنده هستند شهیدند، و پس از آن نیز چراغ راه هدایت بشریت.
در همین خصوص خداوند متعال در آیات 23و24 سوره احزاب می فرماید: برخی از آن مؤمنان ، بزرگ مردانی هستند که به عهدوپیمانی که با خدا بسته اند کاملاً وفا کردند. پس برخی بر آن عهد ایستادگی نمودند( تا به راه خدا شهید شدند) و برخی به انتظار (فیض شهادت) مقاومت کرده و هیچ عهد خود را تغییر ندادند؛ تا آنکه خدا آن مردان راستگوی(با وفا) را از صدق ایمانشان پاداش نیکو بخشد… به همین دلیل است که اختلافی بزرگ و تفاوتی اساسی میان مرگ و شهادت نهفته است.
مرگ پایان طبیعی حیات هر موجود زنده ای است؛ولی شهادت یک نعمت نادر و کمیاب ، که رایگان بدست نمی آید.بلکه نعمتی است که لازمه تحقق آن شرایطی است که آن شرایط بسیار سخت و طاقت فرساست. از خود گذشتگی و ایثار، و از منافع دنیوی گذشتن بخاطر هدف والاتری: کار هر مدعی نیست. به قول لسان الغیب حافظ شیرازی:
نـه هــرکـه چهــره بـر افـروخت دلبری دانـــد
نـه هـرکه آیـنـه ســازد سـکــنـــدری دانــد
نـه هـرکه کـله کـج نـهادوتـندنشـــســت
کــلاهــداری و آیـیـن ســــروری دانــــد
تو بـندگی چـو گدایان به شـرط مزد مکن
که دوسـت خـود روش بنـده پروری داند
بنابراین،توفیق برخورداری از فرهنگ ایثار و عاشقی از هر مدعی ساخته نیست.فرهنگ شهادت با منفعت طلبی در تضاد آشکار است ، و شهدای زنده هیچ وقت رضای معشوق را با منافع زود گذر دنیوی تبادل و معامله نخواهند نمود. عاشق هیچ وقت به وصال نمی اندیشد که وصال نیز جزیی از منافع او میباشد؛ بلکه عاشق حقیقی رضای معشوق را می طلبد، حتی اگر در هجران نهفته باشد. عاشق حق انتخابی برای خود قایل نیست، بلکه به انتخاب معشوق گردن می گذارد و هرچه او بخواهد عمل می کند. فرهنگ عاشقی از خود گذشتن است تا مرحله بی نهایت ، اینگونه افراد منتخب معشوق هستند ، نه انتخاب کننده یار! از این رو است که عاشق طالب عقبی هم نیست که در این صورت حکم مزدوری دارد. عاشق طالب مولاست و مطلوب او، عاشق تنها رضای معشوق را میطلبد و به این نکته ایمان دارد که ( که دوست خود روش بنده پروری داند)؛ با این اوصاف عاشق باید در آزمونی سخت و مبارزه ای نفس گیر با دیو هفت سر نَفس خود به کمالی برسد تا مورد انتخاب قرار گیرد.
از آنجا که شهادت نعمتی است که نصیب مردان خدا می گردد،شهید انتخاب می شود؛ و این انتخاب همان اختیاری است که خداوند به انسان داده است( سوره آل عمران، آیه 140:…این روزگار را به اختلاف احوال میان خلایق می گردانیم که مقام اهل ایمان به امتحان معلوم شود. تا از شما آن را که ثابت در دین است، گواه دیگران کند).
با این توصیفات نتیجه می گیریم : حرکت، جنبش ، فعالیت، بالندگی، استقلال فرهنگی و سیاسی و نظامی در هر ملت و هر جماعتی متناسب است با گسترش روح شهادت و شهادت طلبی در آن کشور و جماعت. و معمولاً کمی یا ندرت روح شهادت طلبی (خواه فردی یا اجتماعی) ، و یا به عبارتی شهدای زنده در هر جامعه ای ، ارتباط مستقیمی با استبداد پذیری آن جامعه خواهد داشت.
علی هذا در یک جمع بندی اجمالی می توانیم نتیجه بگیریم که مرگ جبر است ، و شهادت اختیار انسان برای انتخاب نوع مرگ. طبق فرمایش امام راحل: شهادت سعادتی است که نصیب مردان خدا میشود؛پس اوج تکامل انسان که به شهادت ختم می شود، عشق الهی است، همان عشقی که انسان را از خود پرستی و خود خواهی نجات می دهد. زیرا تا زمانی که انسان تحت تأثیر فرامین نفس و خواسته های حیوانی خویش قرار دارد، در بند است؛ و عشق گرچه بندگی معشوق را در پی دارد، لیکن از خود خواهی و خود پرستی ، شخص را رهانیده و به یکتا پرستی رهنمون می سازد.
امام صادق (ع) در این خصوص می فرماید: نور محبت و عشق خداوند هرگاه بر درون بنده ای تابید، او را از هر مشغله دیگری باز می دارد. و هر یادی جز خدا ، ظلمت و تاریکی است.( مصباح الشریعه، ص 52). با نگرش بر مطالب معروضه، کلمه شهید تنها منحصر به گشتگان راه خدا نمی شود؛ بلکه می تواند به اشخاص زنده نیز اختصاص یابد. یعنی طبق فرمایشات امام علی (ع) : زندگانی این انسانها در چنین حالتی، شهادت مداوم و همیشگی است. اینان شهیدان زنده ای هستند که منتظرند تا تکلیف و رسالت خویش را در راه خدا به اتمام رسانند. اینگونه افراد تا زنده هستند شهیدند و پس از آن چراغ راه هدایت بشریت…
علی ایحال ترویج فرهنگ ناب عاشقی که باعث گسترش و افزایش شهدای زنده در جامعه می گردد، می تواند عاملی در جهت شکوفایی استعدادهای الهی وگسترش فرهنگ ناب عاشقی در کشور شد. این فرهنگ بدلیل آنکه از منفعت طلبی به دور است، و شهید منافع دنیوی خود را هیچ وقت مد نظر ندارد، باعث می شود تا کلیه امور در مدار توجه به معشوق عالم هستی قرار گیرد. در چنین حالتی ، مشکلات جوامع مختلف مانند: سوء استفاده از قدرت، فساد و ارتشاء، فحشاو… عملاً مجالی برای بروز پیدا نمی کنند. اگر متولیان اداره هر جامعه ای که وظیفه خدمت رسانی به مردم را بر عهده دارند، خود شهید زنده ای باشند، آنگاه آن جامعه به سمت پیشرفت گام بر می دارد. و به تبع آن آحاد مردم آن جامعه با الگو پذیری از متولیان امر ، خواه نا خواه به سمت فرهنگ عشق و ایثار گرایش پیدا خواهند نمود. گسترش این فرهنگ بیمه نمودن جامعه از گزند مطامع سلطه گران جهانی خواهد شد. ولی اگر فرهنگ شهید در جامعه حکم فرما نباشد، و هر فردی تنها منافع خود و خانواده اش را در نظر بگیرد؛ آنگاه شاهد اضمحلال جامعه خواهیم بود. زیرا تنها منافع فردی ملاک تصمیم گیری ها خواهد بود. و چه بسا برای نیل به اهداف شخصی ، کلیه منافع عمومی نیز به قربانگاه برده میشوند. شاید بروز برخی چالشهای سیاسی در جامعه کنونی، نشأت گرفته از این امر باشد که فرهنگ شهدا در جامعه رنگ باخته است و چه بسا تداوم چنین امری باعث واپسگرایی و در نهایت … جان کلام:
خدایا ! مرگ انتهای راه دنیایی ماست . و اجباریست برای همه ی مخلوقاتت ، ولی انتخاب نوع مرگ ، اختیاریست که به ما دادهای . پس کمکم کن تا بهترین نوع مرگ را انتخاب کنم.
یکی از نشانه های برجسته و بزرگ در راه تکامل انسان مانند: عشق، وفاداری، ایثار، فداکاری، و دیگر مواردی که انسان را از محیط مادی خود متمایز می کند؛ شهادت است. طبق فرمایشات مولای متقیان حضرت علی (ع) ، انسانها به دو دسته تقسیم شده اند: اهل دنیا و اهل آخرت. اگر اهل دنیا را انسانهایی بنامیم که زندگی آنها از رحم مادر شروع می شود و گور خاتمه زندگی آنان قرار می گیرد. این افراد هیچ خیر و برکتی پس از خود برای جامعه انسانی باقی نمی گذارند.( البته این در صورتی است که شر و فسادی از اینگونه مدعیان انسان نما، بر جا نمانده باشد). آما گروه دوم که امیر المومنین(ع) آنان را اهل آخرت نام نهاده است؛ این افراد انسانهایی متعالی و نامحدود هستند، که زندگی آنان منتهی به گور نمی گردد؛ بلکه در زندگانی مردم، تأثیرات مستقیم و غیر مستقیمی به یادگار می گذارند.
اینگونه افراد تفکرات عاشقانه شان در خصوص عالم هستی ، با زندگی مردم آمیخته، و فداکاریهایشان در امور روزمره مردم، خوشبختی و پیشرفت به همراه دارد. اینگونه افراد در طول تاریخ همیشه چراغ راه نسلها خواهند بود. طبق فرمایشات حضرت علی (ع) ، امکان شهادت برای افراد اهل آخرت به مراتب بیشتر از سایر مردمان میباشد. و به همان اندازه که هدف و مقصد آنها الهی و همه جانبه، عادلانه و آینده ساز باشد، و یا بعبارت دیگر هر قدر خلوص نیت الهی تر باشد، ضریب نائل شدن به فیض عظیم شهادت برای این افراد بیشتر است. اینگونه افراد که تمامی زندگی، وجود و آینده خود را فدای آرمانهای بزرگ الهی می کنند، شایسته و سزاوار شهادت هستند. زندگانی این انسانها در چنین حالتی، شهادت مداوم و همیشگی است. اینان شهیدان زنده ای هستند که منتظرند تا تکلیف و رسالت خویش را در راه خدا به اتمام رسانند. اینگونه افراد تا زنده هستند شهیدند، و پس از آن نیز چراغ راه هدایت بشریت.
در همین خصوص خداوند متعال در آیات 23و24 سوره احزاب می فرماید: برخی از آن مؤمنان ، بزرگ مردانی هستند که به عهدوپیمانی که با خدا بسته اند کاملاً وفا کردند. پس برخی بر آن عهد ایستادگی نمودند( تا به راه خدا شهید شدند) و برخی به انتظار (فیض شهادت) مقاومت کرده و هیچ عهد خود را تغییر ندادند؛ تا آنکه خدا آن مردان راستگوی(با وفا) را از صدق ایمانشان پاداش نیکو بخشد… به همین دلیل است که اختلافی بزرگ و تفاوتی اساسی میان مرگ و شهادت نهفته است.
مرگ پایان طبیعی حیات هر موجود زنده ای است؛ولی شهادت یک نعمت نادر و کمیاب ، که رایگان بدست نمی آید.بلکه نعمتی است که لازمه تحقق آن شرایطی است که آن شرایط بسیار سخت و طاقت فرساست. از خود گذشتگی و ایثار، و از منافع دنیوی گذشتن بخاطر هدف والاتری: کار هر مدعی نیست. به قول لسان الغیب حافظ شیرازی:
نـه هــرکـه چهــره بـر افـروخت دلبری دانـــد
نـه هـرکه آیـنـه ســازد سـکــنـــدری دانــد
نـه هـرکه کـله کـج نـهادوتـندنشـــســت
کــلاهــداری و آیـیـن ســــروری دانــــد
تو بـندگی چـو گدایان به شـرط مزد مکن
که دوسـت خـود روش بنـده پروری داند
بنابراین،توفیق برخورداری از فرهنگ ایثار و عاشقی از هر مدعی ساخته نیست.فرهنگ شهادت با منفعت طلبی در تضاد آشکار است ، و شهدای زنده هیچ وقت رضای معشوق را با منافع زود گذر دنیوی تبادل و معامله نخواهند نمود. عاشق هیچ وقت به وصال نمی اندیشد که وصال نیز جزیی از منافع او میباشد؛ بلکه عاشق حقیقی رضای معشوق را می طلبد، حتی اگر در هجران نهفته باشد. عاشق حق انتخابی برای خود قایل نیست، بلکه به انتخاب معشوق گردن می گذارد و هرچه او بخواهد عمل می کند. فرهنگ عاشقی از خود گذشتن است تا مرحله بی نهایت ، اینگونه افراد منتخب معشوق هستند ، نه انتخاب کننده یار! از این رو است که عاشق طالب عقبی هم نیست که در این صورت حکم مزدوری دارد. عاشق طالب مولاست و مطلوب او، عاشق تنها رضای معشوق را میطلبد و به این نکته ایمان دارد که ( که دوست خود روش بنده پروری داند)؛ با این اوصاف عاشق باید در آزمونی سخت و مبارزه ای نفس گیر با دیو هفت سر نَفس خود به کمالی برسد تا مورد انتخاب قرار گیرد.
از آنجا که شهادت نعمتی است که نصیب مردان خدا می گردد،شهید انتخاب می شود؛ و این انتخاب همان اختیاری است که خداوند به انسان داده است( سوره آل عمران، آیه 140:…این روزگار را به اختلاف احوال میان خلایق می گردانیم که مقام اهل ایمان به امتحان معلوم شود. تا از شما آن را که ثابت در دین است، گواه دیگران کند).
با این توصیفات نتیجه می گیریم : حرکت، جنبش ، فعالیت، بالندگی، استقلال فرهنگی و سیاسی و نظامی در هر ملت و هر جماعتی متناسب است با گسترش روح شهادت و شهادت طلبی در آن کشور و جماعت. و معمولاً کمی یا ندرت روح شهادت طلبی (خواه فردی یا اجتماعی) ، و یا به عبارتی شهدای زنده در هر جامعه ای ، ارتباط مستقیمی با استبداد پذیری آن جامعه خواهد داشت.
علی هذا در یک جمع بندی اجمالی می توانیم نتیجه بگیریم که مرگ جبر است ، و شهادت اختیار انسان برای انتخاب نوع مرگ. طبق فرمایش امام راحل: شهادت سعادتی است که نصیب مردان خدا میشود؛پس اوج تکامل انسان که به شهادت ختم می شود، عشق الهی است، همان عشقی که انسان را از خود پرستی و خود خواهی نجات می دهد. زیرا تا زمانی که انسان تحت تأثیر فرامین نفس و خواسته های حیوانی خویش قرار دارد، در بند است؛ و عشق گرچه بندگی معشوق را در پی دارد، لیکن از خود خواهی و خود پرستی ، شخص را رهانیده و به یکتا پرستی رهنمون می سازد.
امام صادق (ع) در این خصوص می فرماید: نور محبت و عشق خداوند هرگاه بر درون بنده ای تابید، او را از هر مشغله دیگری باز می دارد. و هر یادی جز خدا ، ظلمت و تاریکی است.( مصباح الشریعه، ص 52). با نگرش بر مطالب معروضه، کلمه شهید تنها منحصر به گشتگان راه خدا نمی شود؛ بلکه می تواند به اشخاص زنده نیز اختصاص یابد. یعنی طبق فرمایشات امام علی (ع) : زندگانی این انسانها در چنین حالتی، شهادت مداوم و همیشگی است. اینان شهیدان زنده ای هستند که منتظرند تا تکلیف و رسالت خویش را در راه خدا به اتمام رسانند. اینگونه افراد تا زنده هستند شهیدند و پس از آن چراغ راه هدایت بشریت…
علی ایحال ترویج فرهنگ ناب عاشقی که باعث گسترش و افزایش شهدای زنده در جامعه می گردد، می تواند عاملی در جهت شکوفایی استعدادهای الهی وگسترش فرهنگ ناب عاشقی در کشور شد. این فرهنگ بدلیل آنکه از منفعت طلبی به دور است، و شهید منافع دنیوی خود را هیچ وقت مد نظر ندارد، باعث می شود تا کلیه امور در مدار توجه به معشوق عالم هستی قرار گیرد. در چنین حالتی ، مشکلات جوامع مختلف مانند: سوء استفاده از قدرت، فساد و ارتشاء، فحشاو… عملاً مجالی برای بروز پیدا نمی کنند. اگر متولیان اداره هر جامعه ای که وظیفه خدمت رسانی به مردم را بر عهده دارند، خود شهید زنده ای باشند، آنگاه آن جامعه به سمت پیشرفت گام بر می دارد. و به تبع آن آحاد مردم آن جامعه با الگو پذیری از متولیان امر ، خواه نا خواه به سمت فرهنگ عشق و ایثار گرایش پیدا خواهند نمود. گسترش این فرهنگ بیمه نمودن جامعه از گزند مطامع سلطه گران جهانی خواهد شد. ولی اگر فرهنگ شهید در جامعه حکم فرما نباشد، و هر فردی تنها منافع خود و خانواده اش را در نظر بگیرد؛ آنگاه شاهد اضمحلال جامعه خواهیم بود. زیرا تنها منافع فردی ملاک تصمیم گیری ها خواهد بود. و چه بسا برای نیل به اهداف شخصی ، کلیه منافع عمومی نیز به قربانگاه برده میشوند. شاید بروز برخی چالشهای سیاسی در جامعه کنونی، نشأت گرفته از این امر باشد که فرهنگ شهدا در جامعه رنگ باخته است و چه بسا تداوم چنین امری باعث واپسگرایی و در نهایت … جان کلام:
خدایا ! مرگ انتهای راه دنیایی ماست . و اجباریست برای همه ی مخلوقاتت ، ولی انتخاب نوع مرگ ، اختیاریست که به ما دادهای . پس کمکم کن تا بهترین نوع مرگ را انتخاب کنم.
نویسنده : مجاهد » ساعت 11:20 صبح روز یکشنبه 87 فروردین 18