سلام وخسته نباشيد برادر
اگه ميشه مدير وبلاگ خودشون رو معرفي كنن در حد اسم ورشته تحصيلي چون ميخوام بدونم نظرات رو كي ميخونه وايا اهل عمل هست
ممنونم
صبح که هوا روشن شد ديديم يه پرچم هفتاد متري خاکريزمان خورده خوب که دقت کرديم ديديم پرچم عراقِ.يکي از بچه ها رفت و پرچم از جايش کند و برگشت. ما هم براي تلافي شب که شد رفتيم پرچم ايران زديم هفتاد هشتاد متري خاکريز عراقي ها.فردا صبح ديديم دوبار يه پرچم عراق چهل متري خاکريز ما تو زمين فرو رفته . اين دفعه تصميم گرفتيم يه کار اساسي بکنيم، شب که شد دو سه تا از بچه ها رفتند يه پرچم ايران زدند چهل متري خاکريز عراق و يه مين ام19 و يه مين گوجهاي هم بستن به پرچم جوري که اگه پرچم رو بيرون کشيدن منفجر بشه. صبح که شد صداي انفجار مهيبي اومد با دوربين مطمئن شديم که دو، سه تا عراقي مادر مرده رفتن رو هوا. شب بعد دوباره چند نفر رفتند و يه پرچم ايران کاشتن جلوي خاکريز عراقي ها ولي اين بار کسي جرات نميکرد بياد پرچم از جايش در بياره ، پرچم ايران تا پنج ،شش روز کنار خاکريز عراقي ها به اهتزاز در اومد.
معما
اونجا كجاست كه...
جايي كه هر دو دقيقه يكبار يكي مياد ازتون ميپرسه: ببخشيد قبر شهيد پلارك كدومه؟
آسمونش آبي منظورم اينه كه سقف نداره بعضي جاهاش هم كه سقف داره تابلو زدن كه خطر ريزش سقف!!
سلام بر شهيدان و مجاهدان راه حق
حاجي ، حاجي ... آويني پشت خطه ؛
- بگوشم سيد جان
آويني - حاجي به بچه ها سلام برسون بگو باب جهاد اصغر بسته شد باب جهاد اكبر كه بسته نيست . مفهومه حاجي ؟
- سيد جان مفهومه ، بگوشم ... (بخوانيد كيشششش )
آويني - جنگ فقر و غنا و استضعاف و استكبار باقي است و مجاهد مي طلبه . آتيش دشمن سنگينه . بچه ها رو بفرست بيان ؛ در باغ شهادت باز باز است . حاجي شنيدي باز ؟
- باشه سيد جان بچه ها تابستون مي يان جهاد . يا علي
آويني - يه گردان پرستو ي مجاهد مي خوايم كه مهاجر بشن دست رفقاشون رو هم بگيرن بيان جهاد يا علي يا علي
كاش پرواز را از پرستوهاي مهاجر مي آموختيم...
كاش شاگردان خوبي بوديم...
كاش همرا ه آنان پرواز مي كرديم...
كاش به آسمان مي رسيديم ... به او ،به مهربان عالم، به خداوندگار...
بي تو اينجا همه در حبس ابد تبعيدند
سالها هجري و شمسي همه بيخورشيدند
. . . سير تقويم جلالي به جمال تو خوش است
فصلها را همه با فاصلهات سنجيدند
تو بيايي همهي ثانيهها، ساعتها
از همين روز همين لحظه همين دم عيدند . . .
وطن پرستو بهار است..
وبهار مهاجر است...
پرستو ماندني نيست...
...و آنكه مي ماند نه از هجرت چيزي مي داند و نه از بهار
هجرت لحظه ي سير دروني توست و بهار سر آغاز هجرت هاي نو...
اگر مقصد پرواز است قفس ويران بهتر
پرستويي كه مقصد را در رفتن ميبيند از ويراني لانهاش نميترسد
وطن پرستو بهار است و اگر بهار مهاجر است از پرستو مخواه كه بماند
ياد باد آن روزگاران...
ياد باد.
فقط همين.
من هم دلم براي شهدا تنگ شده اشت... اما بيشتر از آن دلم براي شهادت تنگ است...
...اللهم الرزقنا شهاده في سبيلك!
من در دنياي سيطرهي عقل و پرستش علم
در اوج جنون اعلام ميكنم
كه دلم براي شهدا تنگ شده است. . .