بسم رب الشهداء والصدیقین
سلام اردوجنوبی ها.
عشق این جا اوج پیدامی کند *** قطره این جا کار دریا می کند
من تازه ازجنوب اومدم! (همین شد که مجاهد داره دیر آپ می شه)
آخه دلم جا مونده بود.هر تیکش یه جایی.برگشتم برش دارم تا باهم سال جدید رو شروع کنیم.راستی عیدتون هم باتاخیر مبارک باشه.
شماچطور؟ دلتون کجاست؟ فکه؟ دهلاویه؟ فتح المبین؟ شلمچه؟ طلاییه؟ هویزه؟ معراج شهدا؟ کجا؟ برامون بگید.
در ضمن از خاطرات و گلایه ها وپیشنهاد ها و ... ی شما دوستان هم به گرمی استقبال می کنیم.
نویسنده : مجاهد » ساعت 1:40 صبح روز چهارشنبه 89 فروردین 11
سلام برمجاهدان راه خدا
قابل توجه متقاضیان شرکت دراردوی راهیان نور.
به همراه داشتن:
1-دفترچه ی بیمه.
2-پتوی مسافرتی.
3-حوله وملحفه.
4-وسایل شخصی مورد نیاز.
زمان عزیمت به دیارعشق شنبه 22 اسفند ساعت 7:30 صبح ازمسجد امام علی(ع) دانشگاه سمنان و در ساعت 11:30 ازمرقدمطهرامام راحل(ره) خواهدبود.
نویسنده : مجاهد » ساعت 10:47 صبح روز چهارشنبه 88 اسفند 19
سلام اردو جنوبی ها ...
فروش کتاب خاک های نرم کوشک با 40 % تخفیف دردانشکده های انسانی٬مهندسی وپایه آغازشد.
نویسنده : سعیدعاکف.
پرتیراژترین کتاب دفاع مقدس.
قیمت فروش : 2500 تومان.
یاعلی ...
نویسنده : مجاهد » ساعت 1:7 عصر روز دوشنبه 88 اسفند 10
شنبه 18 اسفند 1386
مسجد امامعلی علیهالسلام دانشگاه سمنان میزبان زائران سرزمین ملائک است. همه آمدهاند. آنانکه بهدنبال قافلهی حضرت اباعبدالله علیهالسلام هستند آمدهاند تا ردی از این کاروان را در کربلای ایران بیابند.
پس از قرائت زیارت پرفیض عاشورا و تجدید عهد با سالار شهیدان عالم، و پس از صحبتهای توجیهی مسئول لشکر، کاروان به سمت تهران حرکت مینماید. نماز ظهر و عصر در مرقد مطهر حضرت امام اقامه میشود و سپس حرکت به سمت ایستگاه قطار تهران. زائران طبق سازماندهی قبلی و برمبنای چارت سازمانی اردو در قطار جای میگیرند و صدای سوت قطار، زنگ حرکت قافله را به صدا درمیآورد.
یکشنبه 19 اسفند 1386
قطار در ایستگاه اندیمشک متوقف میشود و راهیان نور، نماز صبح را در اندیمشک خوانده و جهت بازدید علمی از نیروگاه سد دز، به سمت سد دز حرکت میکنند.
پس از بازدید از سد دز، کاروان راهی منطقهی عملیاتی فتحالمبین در نزدیکی شوش میشود. روایت ایثارگریهای رزمندگان اسلام در این منطقه و برنامهی معنوی انس با شهدا، بازدید از فتحالمبین را رنگ و بوی دیگری میبخشد. عصر روز نوزدهم کاروان از فتحالمبین حرکت میکند تا شب را در دوکوهه بگذراند.
دوکوهه، پادگانی که سالهای سال با شهدا زیسته است. نیمههای شب، مسافران سرزمین ملائک برای تجربهی نجواهای شبانهی شهدا به محل استقرار گردان تخریب میروند و روایت این حال، کار این قلم و در حوصلهی این گزارش نیست.
در محفل خوبان همهجویای وصالاند / تا یار که را خواهد و میلش به که باشد...
دوشنبه 20 اسفند 1386
صبح دوکوهه اما حال و هوای دیگری دارد. پس از اقامهی نماز و قبل از صبحانه، گردانهای برادران به سرعت برنامهی ورزش صبحگاهی را ترتیب دادند. و این برنامهی ثابتی شد که تا پایان سفر امتداد داشت.
کاروان راهیان نور در سومین گام خود، از دوکوهه راهی فکه شدند. فکه با دوکلید واژه همراه است: عطش و رمل. زمین فکه رمل است. پایت را به خاک میدوزد اما قبل از آن دلت را به آسمان پیوند میزند. فکه، مقتل گردان حنظله و محل شهادت سید مرتضی آوینی. از سید مرتضی همین یک جمله ما را بس که «اگر مقصد پرواز است، قفس ویران بهتر... پرستویی که مقصد را در کوچ میبیند، از ویرانی لانهاش نمیهراسد... وطن پرستو بهار است و اگر بهار مهاجر است از پرستو مخواه که بماند...».
کاروان پس از اقامهی نماز ظهر و عصر در فکه راهی دهلاویه و یادمان شهید مصطفی چمران میشود. توقفی 45 دقیقهای در موزهی آثار شهید چمران و سپس حرکت به سمت هویزه. گلزار شهدای بیدار جنبش دانشجویی. کسانی که حماسهای عرفانی از جنس حماسهی مولاشان اباعبدالله آفریدند. شهید علمالهدی و یارانش. کاروان، شب را در هویزه میماند و گلزار شهدای هویزه تا صبح مأنوس مناجاتهای آرام دانشجویانی است که به تربت دوستان خود آمدهاند.
سهشنبه 21 اسفند 1386
نمازصبح، ورزش دستهجمعی و صبحانه، برنامهی هر صبح سفر یازدهم بود. کاروان راهیان نور، پس از هویزه مسیر خود را به سوی طلاییه میکشد. و طلاییه، آنجا که اسمش با نام اساطیر ایثار و شهادت گره خورده است. حاج ابراهیم همت، مهدی باکری، حمید باکری و... . فضای طلاییه، اتمسفر وجودی انسان را متحول میکند و ما بسیار شنیدهایم از اولیاء خدا که «طلاییه، خودِ کربلاست». کاروان به سختی از طلاییه جدا میشود و به نظر ما، اگر نبود شوق دیدار کربلایی دیگر همچون شلمچه، هیچگاه نمیشد از طلاییه دل برگرفت.
به هر ترتیب قافلهی دانشگاه سمنان حرکتش را به سمت شلمچه ادامه میدهد. و شلمچه...
قدمگاه شهیدان است اینجا
محل رشد ایمان است اینجا
کسی که انس با این خاک دارد
برایش کعبهی جان است اینجا...
قافله گویی که به مقصد رسیده است. تمامی زائران، بار سنگین خویش را بر زمین شلمچه مینهند. اینجا دیگر آخر خط است. پشت درب خانهی معشوق. راستی میدانی شلمچه نزدیکترین محل به کربلاست؟ راویان هشتسال دفاع مقدس، اگرچه ماجرای شلمچه را تعریف میکنند و در واقع برنامهی سفر در شلمچه را به پایان میرسانند اما مگر میتوان بهآسانی از شلمچه جدا شد. اهل قافله اما دستهجمعی به گوشهای از کانال بازمانده از دوران جهاد نظامی میروند و آنجاست که بغضها باز میشود و باران چشمهاست که خاک شلمچه را آبیاری میکند. و تو آیا میدانی شلمچه گلزار لالههای کربلاییاست؟ خورشید آرام آرام پایین میرود و غروب غربت شلمچه جلوه مینماید. طنین اذان، شلمچه را آمادهی اقامهی نماز مغرب و عشا میکند و پس از نماز اما هنوز دلها بیقرارند. پس دعای توسلی در آب و هوای شب شلمچه خوانده میشود و کاروان با کولهباری از بیقراریها شلمچه را به قصد خرمشهر ترک مینماید.
که شب را قرار است در خرمشهر باشد.
چهارشنبه 22 اسفند 1386
پس از برنامهی هر روز صبح (نماز، ورزش و صبحانه) کاروان به سرعت راهی منطقهی عملیاتی والفجر8، ساحل اروندکنار میشود. از کنار اروند به راحتی میتوان مسجد فاو را دید. فاو دیروز در تصرف حرامیان بعثی بود و امروز در تصرف حرامیان آنگلوساکسون. دیروزیها ذلیلانه رفتند و امروزیها هم با ذلت بیشتر خواهند رفت. چشم که بگردانی تابلوی بزرگی در مقابلت خودنمایی میکند (که به گمانم از فاو هم بتوان به راحتی جملهاش را تشخیص داد): «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند» از حضرت امام روحالله.
دیدار از اروندکنار به پایان میرسد و کاروان به سرعت عازم اهواز میشود تا به قطار بازگشت برسد. راهیان نور بازهم طبق سازماندهی قبلی و برمبنای چارت سازمانی اردو (که حالا برای بچهها یادآور خاطرات زیادی است) در قطار جای میگیرند و قطار به سوی تهران حرکت میکند.
پنجشنبه 23 اسفند 1386
قطار در تهران متوقف شده است و کاروان راهیان نور بازگشته است. باز هم شهر و آدمهای اسیر روزمرگی. اما اینبار شهر برایمان جلوهی سابق را ندارد. زرق و برق شهر برای ما گویی سایههایی متحرکند که به خودی خود وجود ندارند.
آنها که قرار است در تهران از کاروان جدا شوند، میروند و سایرین با اتوبوس به سمنان بازمیگردند. و سمنان نقطهی پایان سفر یازدهم.
رفیق قافلهی تو اسیر فاصله نیست
که با تو دل سفر لامکان تواند کرد
کسی که همسفری با تو عین بودن اوست
چگونه ترک تو و کاروان تواند کرد
نویسنده : مجاهد » ساعت 10:12 عصر روز چهارشنبه 87 اردیبهشت 4
روز وصل دوستاران یاد باد یاد باد آن روزگاران یاد باد
برای دیدن منتخب عکسهای یازدهمین سفر به سرزمین ملائک، روی ادامهی مطلب کلیک کنید . . .
ادامه مطلب...
نویسنده : مجاهد » ساعت 2:4 عصر روز یکشنبه 87 فروردین 4
بچههای اردو بخونن!
سلام!
توی کارهای فرهنگی، معمولا رسمه که بعد از اتمام کار، از مخاطبین نظرسنجی میکنن.
همیشه هم یک سری سوال تکراری و کلیشهای و . . .
اما راستش ما برای سفر به سرزمین ملائک اصلا قصد انجام همچین کاری رو نداشتیم و نداریم!
چرا که نه خودمون رو صاحب کار میدونیم و نه شما رو مخاطب.
ما هممون مهمون بودیم.
مهمون کسانی که اگه یک بار به مهمونیشون بری و باهاشون رفیق بشی، دیگه هیچوقت رهات نمیکنن.
حتی اگه خودتم نخوای!!
القصه، برای اینکه بعدیها بتونن این مهمونی رو هرچه بیشتر رنگین کنن، هرچی دوست داری بنویس.
از اینکه چرا اومدی، چی میخواستی، چی بدست اوردی و یا . . .
رفیق قافلهی تو اسیر فاصله نیست
که با تو دل سفر لامکان تواند کرد
کسی که همسفری باتو عین بودن اوست
چگونه ترک تو و کاروان تواند کرد؟
یاعلی
نویسنده : مجاهد » ساعت 7:43 صبح روز جمعه 86 اسفند 24