سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حضرت امام روح‌الله

مرسوم است که برای تحلیل هر پدیده‌ی اجتماعی، خواه مربوط به یک فرد باشد، خواه مربوط به یک طبقه‌ی خاص، به سراغ تعاریف موجود در کتابهای علوم اجتماعی رفت و بر این مبنا به ارائه‌ی نظریه پرداخت. اما سختی کار وقتی مشخص می‌شود که موضوع تحلیل، پدیده‌ای فراتر از قواعد و مشهورات زمانه باشد. در این‌صورت است که کارآمدترین ابزار تحلیل مدرن، رنگ ناکارآمدی به خود می‌گیرد و توسنِ ادراکِ تحلیل‌گران، پای در گل، از حرکت بازمی‌ماند.
حتی اگر هیچ شناختی از انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن نداشته باشی، باز نمی‌توانی از کنار شخصیت امام به آسانی بگذری و مجبوری هرطورشده‌است از چندوچون ماجرا سردربیاوری. اینجاست که اگر خیلی اهل علم (ازنوع مدرن‌اش) باشی و از تمام دانشمندان علوم اجتماعی نبش قبر کنی، تازه می‌رسی به این جمله که «رهبری امام خمینی، تبلور کاریزمای شخصیت او بوده‌است». و این ابتدای سردرگمی‌های بعدی تو در تحلیل انقلابی است که او رهبری کرد. ادامه‌ی این روند البته حاصلی جز سردرگمی و حیرت ندارد.
اگر امام را «آن‌گونه که هست» نشناسی، در تحلیل رابطه‌ی مردم با او غرق در حیرت می‌شوی و این است دلیل سخن بازرگان که گفت: «عجیب‌ است‌ که‌ یک‌ آدم‌ هشتاد ساله،‌ تفاهمش‌ با جوان‌ها خیلی‌ بیشتر از مثلاً‌ بنده‌ که‌ توی‌ جوان‌ها و دانشگاه‌ بزرگ‌ شده‌ام‌ و در انقلاب‌ و نهضت‌ بزرگ‌ شده‌ام‌ و به‌ این‌ها سناً‌ نزدیکترم. ایشان‌ تفاهمش‌ ده‌ برابر است. یک‌ خاصیت‌ و قدرت‌ مقابله‌ی‌ روحی‌ و فکری‌ بین‌ ایشان‌ و جوانان‌ انقلابی‌ وجود دارد . . . من‌ بین‌ خودم‌ و کسانی که‌ در انقلاب‌ هستند، یعنی‌ جوان‌ها، طلاب، دانشگاهی‌ها و سپاهی‌ها، واقعاً‌ یک‌ فاصله‌ و یک‌ بیگانگی‌ حس‌ می‌کنم . . . ولی‌ آقا هیچ . . .»(2)
آری! اگر حقیقت اسلام و ماهیت مدرنیته را نشناسی، درنمی‌یابی که «عقل مدرن از ادراک و توصیف امام خمینی و انقلاب اسلامی ناتوان است». چراکه عقل مدرن به این معنا قادر به فهم رابطه‌ای خارج از چارچوب «دولت-ملت»(3) نیست. بلکه اساساً به دلیل روح اومانیستی‌اش، توانایی ادراک رابطه‌ی باطنی «امام-امت» را ندارد.
اگر می‌خواهی امام و انقلابی را که او رهبری کرد بشناسی، باید اسلام ناب (اسلام مبتنی بر فقاهت و راه‌بری قرآن-عترت) را بشناسی. باید مفهوم «فطرت» را درک و زندگی در آزادگی و امنیت الهی را تجربه کنی، تا بفهمی پیام امام، ندای فطرت انسان‌هاست. تا بفهمی امام، اهرم قدرت را بر گرانیگاه آسمان قرارداد و بدین صورت مسیر تاریخ را به شاهراه حقیقی خود بازگرداند.
آیافکرکرده‌ای که حقیقتاً اگر امام نبود، در هیاهوی کژ‌راهه‌ی چپ «جامعه‌ی بدون طبقه»(4) و یا راست «جامعه‌ی باز»(5)،  چه کسی صراط مستقیم توحید را می‌نمایاند؟  یا در دوره‌ای که عصر پایان انقلاب‌ها و یأس فلسفی تلقی می‌شد، چه کسی شیشه‌ی عمر نیهیلیسم پست مدرن را می‌شکست؟ اگر امام نبود، در روزگار سیطره‌ی «جبر تاریخ»، چه کسی با لطف الهی و اختیار انسان، پارادایم حاکم بر جهان را تغییر می‌داد؟ یا در دوران سیطره‌ی خشن سکولاریته و پرستش متعبدانه‌ی دموکراسی، چه کسی ندای «حاکمیت الله» سرمی‌داد؟(6) هیچ‌فکرکرده‌ای اگر امام نبود، چه کسی برای کرملین، پیام توحید می‌فرستاد و ذات ایدئولوژی مارکسیستی را به چالش می‌کشید؟
اگر چه نظام سلطه، تمام دار و ندارش را به جنگ نرم با اسلام ناب آورده (و حتی از میان محافل روشنفکری مسلمانان سرباز می‌گیرد)، اما هیچ فکر کرده‌ای چرا راهی که امام  پیش پای آدمیان گشود، همچنان به پیش می‌رود و قلب‌ کسانی را که آشنای حقیقتش می‌شوند، می‌رباید؟  هیچ فکر کرده‌ای چرا پیام انقلاب اسلامی در بین تمامی حق‌مداران و مستضعفان عالم، راه خود را می‌گشاید؟  همه‌ی این‌ها یک دلیل دارد: انقلاب اسلامی، رستاخیز فطرت انسانی تاریخ بشری است؛ و تو اگر «جوهر فطری» اسلام ناب را نشناسی، هیچ‌گاه انقلاب اسلامی را نخواهی شناخت.

 

پی‌نوشت‌ها:
1. (عنوان:) آدمی در عالم خاکی نمی‌آید به دست/ عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی (حافظ)
2. مصاحبه‌ی حامد الگار با مهندس‌ بازرگان‌ در تاریخ‌ 20 آذر 1358 (چاپ‌ شده‌ در مجلة‌ نصر سال‌ 1359).
3. Nation-State
4. «کارل مارکس» تاریخ را در حرکتی جبری به سمت «جامعه‌ی بدون طبقه» توصیف می‌کرد. به اعتقاد او (که البته داعیه‌ی «علمی‌بودن» داشت)،  انسان در اصل این تکامل هیچ نقشی ندارد و فقط می‌تواند این فرآیند را سرعت بخشد. از این‌رو برای طبقه‌ی کارگران مدرن (پرولتاریا) رسالتی تاریخی قائل بود.
5. «کارل پوپر» (ایدئولوگ لیبرال) نظریه‌ی «ابطال‌پذیری» را ارائه داد تا ایدئولوژی مارکسیستی را غیرعلمی معرفی کند. ایدئولوژی لیبرالیستی اگرچه در طول تاریخ 300 ساله‌ی خود، شعارها و آرمان‌های مختلفی را اعلام کرده است اما «جامعه‌ی باز» (Open Society) آخرین آرمان‌شهر لیبرالیسم می‌باشد. بنابه اعتقاد نظریه‌پردازان لیبرال، ایالات متحده‌ی آمریکا با تمامی مختصاتش نماد این بهشت موعود است.
6. بایستی توجه داشت که «دموکراسی» با «مردم‌سالاری» تفاوت بنیادین دارد. دموکراسی، اصل حاکمیت را متعلق به «دموس» (مردم) می‌داند. لذا دموکراسی (درمعنای فلسفی‌اش) با اسلام در تضاد است. زیرا اسلام اصل حاکمیت را در انحصار «خدا» می‌داند و این خداست که حکومت را به بندگان صالح خویش می‌بخشد.

 

منبع: ماهنامه‏ی حضور، شماره 10و11.



نویسنده : مجاهد » ساعت 12:46 صبح روز دوشنبه 87 خرداد 13


 
خدایا
ابراهیم را گفتی که عزیزترین فرزندش را قربانی کند، و او اسمعیل را مهیای قربان کرد....
هنگامیکه پدر کارد را به گلوی فرزندش نزدیک می کرد، ندا آمد دست نگه دار.
ابراهیم آزمایش خود را داد ولی اسمعیل هنوز به آن درجه تکامل نرسیده بود که قربان شود (استحقاق قربانی شود)
زمان زیادی گذشت، تا قربانی کاملی، که عزیزترین فرزندان آدم بود، بدرجه ارزش قربانی شدن رسید و در همان راه خدا قربانی شد و او حسین بود.
خدایا تو به من دستور دادی که در راه تو قربانی شوم، فوراً اجابت کردم و مشتاقانه بسوی قربانگاه عشق حرکت کردم.... اما تو میخواستی که این قربانی هر چه با شکوه تر باشد، لذا دوستانم را و فرزندانم را و عزیزترین کسانم را بقربانی پذیرفتی ....
و مرا در آتش اشتیاق گذاشتی....


نویسنده : مجاهد » ساعت 4:30 عصر روز یکشنبه 87 خرداد 12


* حامد عبدوس

 مقدمه
استاد شهید مرتضی مطهری (ره) به عنوان یکی از شخصیت‌های تأثیرگذار در تئوری‌پردازی مبانی انقلاب اسلامی توانست در طول عمر پربرکت خود به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی و آن هم در مدت کوتاه عمر خود در دوران پس از انقلاب ضمن تشریح مبانی عقلی و نقلی حکومت اسلامی و ولایت فقیه در قالب سخنرانی، مناظره و یادداشت نقش بزرگی را در شکل‌گیری مبانی تئوریک انقلاب اسلامی ایفا نماید.
بررسی ماهیت و مفهوم انقلاب اسلامی و به خصوص «جمهوری اسلامی» و پاسخ به شبهات مربوط به آنها و نیز سخن گفتن از آینده انقلاب اسلامی ایران و آسیب‌شناسی آن از جمله مباحثی است که استاد با دوراندیشی خاص خود به درستی به آنها پرداخته بودند.
این مقاله به بازخوانی نظرات استاد مطهری پیرامون ماهیت انقلاب اسلامی، راهکارهای حفظ و تداوم آن و آسیب‌شناسی این نهضت اسلامی می پردازد.

استاد شهید مرتضی مطهری (ره) انقلاب را از مقوله عصیان و طغیان علیه وضع موجود می‌دانند، تا اوضاع دگرگون شده و وضع مطلوب حاصل شود. لذا ریشه انقلاب را به طور کلی در دو چیزی می‌دانند: یکی نارضایتی و خشم از وضع موجود و دیگر آرمان یک وضع مطلوب. (1)
استاد مطهری در بیان تفاوت انقلاب در جامعه با اصلاح، انقلاب را دگرگون کننده بنیادهای جامعه می‌داند ولی اصلاح را تغییر بهبود در وضع جامعه قلمداد می‌کند بدون آنکه در بنیان‌های آن تغییری صورت پذیرد. از طرفی استاد یکی از ویژگی‌های بسیار شاخص انقلاب را ویژگی مردمی بودن آن می‌داند که آن را از کودتا متمایز می‌سازد.

ماهیت انقلاب اسلامی ایران
شهید آیت‌الله مطهری در مقام تطبیق دیدگاه‌های مطرح در مورد ماهیت انقلاب‌ها، در جهان با انقلاب اسلامی ایران قائل به وجود دو دسته کلی از دیدگاه‌ها هستند. در یک تقسیم بندی کلی می‌توان گفت که عده‌ای انقلاب اسلامی ایران را دارای ماهیتی تک ساحتی می‌دانند و عده‌ای دیگر آن را ناشی از دخالت عوامل متعدد و گوناگون می‌دانند.
انواع تفاسیر مارکسیستی از انقلاب اسلامی که گاه با تفاسیر دینی نیز همراه است از نوع دسته اول می‌باشند. به عنوان مثال مارکسیست‌ها به حکم آیه «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی‌الارض و نجعلم ائمه و نجعلم الوارثین» (2) فلسفه تحولات تاریخ اسلام را بر اساس ایجاد نظام دو قطبی از فقیر و غنی در جامعه تفسیر می‌نماید که انقلاب اسلامی را یکی از مصادیق آن می‌دانند. انواع تفاسیر آزادی‌خواهانه و یا معنوی صرف از انقلاب اسلامی از دیگر مصادیق تفسیر تک‏ساحتی از انقلاب اسلامی هستند که به نقش عوامل دیگر معتقد نیستند.(3)
دسته دوم آنهایی هستند که انقلاب اسلامی ایران را نهضتی تک عاملی نمی‌دانند آنها معتقدند که انقلاب اسلامی ایران نهضتی شاخص و متمایز از سایر انقلاب‌هاست زیرا در سایر انقلاب‌ها ما این ویژگی را سراغ نداریم که مجموعه چند عامل با هم در آنها مشارکت داشته باشند و توانسته باشند دوش به دوش یکدیگر حرکت نمایند.
استاد شهید مرتضی مطهری در این زمینه می‌فرمایند:
«در دنیا ما انقلابی نداریم که این سه عامل در آن دوش به دوش یکدیگر حرکت کرده باشند. ما نهضت‌های سیاسی داریم ولی طبقاتی نبوده، طبقاتی داریم سیاسی نبوده یا اگر هر دوی اینها بوده مذهبی و معنوی نبوده. به هر حال در این که این انقلاب برخی خصلت‌های مخصوص به خود دارد شکی و بحثی نیست» (4)
استاد مطهری انقلاب اسلامی ایران را به دلیل ماهیت اسلامی داشتن آن مشابه انقلاب صدر اسلام می‌داند.انقلابی که پیامبر اعظم (ص) با آغاز بعثت خود آن را رهبری نمودند، انقلابی که در مدتی کوتاه توانست آرمان‌های خود را به سراسر عرضه نماید. استاد می‌فرمایند که انقلاب صدر اسلام نیز از آنگونه انقلاب‌ها بود که در آن ابعاد مختلفی مطرح است. انقلاب صدر اسلام که یک انقلاب معنوی و سیاسی بود، در عین حال مادی و اقتصادی نیز بود و نیز انقلابی آزادی‌خواهانه و عدالت خواهانه.
البته استاد می‌فرمایند که در انقلاب صدر اسلام ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بیرون از ماهیت اسلامی آن نیست و عدالت ، آزادی و معنویت در کنار هم در این انقلاب و آن هم تحت تأثیر تعالیم اسلام در این انقلاب دخیل بود. لذا استاد راز موفقیت نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی (س) را در این می‌داند که در انقلاب همه عوامل سیاسی، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی رنگ اسلامی به خود گرفت و لذا توانست هم سو با هم نهضت را به پیروزی برسانند.
با مطرح شدن بحث شباهت انقلاب اسلامی ایران و الگو‌پذیری آن از انقلاب صدر اسلام که توسط رسول اکرم (ص) صورت گرفت، استاد مطهری (ره) با استفاده از حوادث تاریخی آن زمان به بحث آسیب‌شناسی انقلاب اسلامی ایران می‌پردازند.
در این زمینه استاد با مطرح کردن این مسأله که انقلاب ایجاد کردن از انقلاب نگه داشتن آسان‌تر است می‌گویند که زمانی که کشور در حال کوبیدن دشمن بیرونی است، دارای قوت و قدرت و نشاط است واز نظر داخلی نیز همه به صورت متحد هستند تا با دشمن مشترک مقابله کنند اما با آشکار شدن علائم پیروزی و استقرار آن، وحدت و یکپارچگی اولیه و انگیزه‌های انقلابی به تدریخ کم رنگ می‌شود. استاد با مقایسه وضعیت ایران ـ در آغاز پیروزی انقلاب اسلایم ایران با اوضاع ایام آخر عمر پیامبر اعظم (ص) که حالت تثبیت شدن اسلام را بود می‌گویند که در آن زمان آیه نازل شد که : «الیوم یئس الذین کفروا عن دینکم فلا تخشوهم واخشون» (5) که می‌فرماید حالا که بر دشمن بیرونی پیروز شده‌اید، دیگر از او ترس نداشته باشید ولی ترس داشته باشید آن هم ترس از خدا برای آنکه آن آرمان‌های اولیه خود را فراموش کنید و در نتیجه آن نهضت رو به گمراهی برود.
می‌دانیم که با رحلت پیامبر اکرم اسلام (ص) مسلمانان به دلیل عمل نکردن به فرمایشات و وصایای قرآن و پیامبر (ص) به جز اندکی که راه صحیح را یافتند، از اسلام راستین فاصله گرفتند و لذا حاکمانی غیرعادل بر آنان مسلط شدند تا اینکه این جریان در اواخر حکومت عثمانی خلیفه سوم منجر به انقلاب و قیام مردم علیه او و کشته شدنش منجر شد،‌که این بروز این روند پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) را می‌توان در عدم توجه به آیه شریفه فوق دانست لذا استاد مطهری در بحث آسیب‌شناسی انقلاب اسلامی در ایران پافشاری بر آرمان‌ها و حفظ روحیه انقلابی و توجه به دستورات رهبر انقلاب را عامل حفظ و تداوم راه انقلاب می‌دانند.

عوامل تداوم انقلاب اسلامی
با نگاهی به مباحث آسیب‌شناسانه در آثار استاد مطهری می‌بینیم که چندین عامل را در تداوم راه انقلاب اسلامی مهم می‌‌دانستند که بدین ترتیب از نظرتان می‌گذرد.
1ـ تداوم عدالت‌خواهی: استاد معتقدند که از آنجایی که عدالت از اصول مهم در اسلام می‌باشد و انقلاب اسلامی ماهیتا عدالت‌خواهانه بوده لذا در راه تداوم راه انقلاب اسلامی باید توده مردم مستضعف جامعه طعم عدالت حقیقی اسلامی را بچشند و الا اگر عدالت فراموش شود، انقلاب شکست می‌خورد.
2ـ حفظ استقلال مکتبی: استاد شهید مطهری (ره) یکی دیگر از عوامل تداوم انقلاب اسلامی را حفظ اسلام راستین و عرضه آ» به سراسر دنیا می‌داند. پیراستن ایدئولوژی اسلامی از پیرایه‌ها و گرایش‌های التقاطی می‌تواند ضمن آشنایی دنیا با این ایدئولوژی موجب گرایش آنها به اسلام می‌شود.
3ـ توجه به آزادی‌های به شکل معقول: یکی از انتقادات مهمی که انقلابیون مسلمان در ایران به حکومت طاغوت پهلوی وارد وارد می‌کردند محدود کردن آزادی‌های فردی بود که خون هر انسان آزادی‌خواهی را به جوش می‌آورد، لذا استاد می‌گویند که جمهوری اسلامی نباید به هیچ وجه آزادی‌های معقول را که در چارچوب اصول اسلامی می‌باشد محدود نماید.
4ـ حفظ جایگاه و استقلال روحانیت: استاد مطهری دلیل این مسأله را که روحانیت شیعه توانسته انقلاب‌ها را رهبری نماید، مسأله استقلال روحانیت از دستگاه‌های دولتی و غیردولتی می‌باشد. متفکر شهید آیت‌الله مطهری (ره) معتقدند که با پیروزی انقلاب اسلامی روحانیت شیعه باید رد همان جایگاه خود باقی بماند و دولت را ارشاد و مراقبت نماید. دایره امر به معروف و نهی از منکر زیر نظر روحانیت از دیگر نهادهایی است که استاد در زمان خود به دنبال شکل‌گیری آن بود تا این نهاد مستقل از دستگاه حکومت بتواند زمام امر به معروف و نهی از منکر و در حقیقت ارشاد و هدایت مردم را به عهده بگیرد.

آفات انقلاب کدامند؟
تعبیر استاد مطهری از آفات انقلاب در کتاب نهضت‌های اسلامی صد ساله اخیر تحت عنوان آفات نهضت بیان شده است. استاد در این کتاب می‌گوید: «نهضت‌ها مانند هم پدیده‌های دیگر ممکن است دچار آفت‌زدگی شود، وظیفه رهبری نهضت است که پیشگیری کند و اگر احیانا آفت نفوذ کرد با وسایلی که در اختیار دارد یا باید در اختیار بگیرد آفت‌زدایی نماید» (6)
شهید مطهری چند نمونه از آفت‌هایی را که ممکن است یک نهضت انقلابی به آنها دچار شود را ذکر می‌نماید.
1-ناتمام ماندن نهضت
استاد مطهری یکی از آفات مهم نهضت‌ها را عدم تحقق اهداف و آرمان‌های نهایی آنها ذکر می‌کند و این مشکل را ناشی از نقص در رهبری می‌داند. او می‌گوید که در صد سال اخیر نهضت‌هایی را که روحانیت آنها را رهبری کرده دارای یک نقیصه بوده‌اند و آن این است که تا مرحله پیروزی پیش رفته‌اند ولی پس از آن راه خود را ادامه نداده‌اند. لذا استاد نگران وقوع چنین مشکلی برای نهضت اسلامی مردم ایران است.
2-نفوذ اندیشه‌های بیگانه
هنگامی که یک نهضت اوج می‌گیرد و دشمن مشاهده می‌نماید که توان مقابله و مهار آن را ندارد سعی می کند تا روح مکتب را تغییر دهد و جهت آن را در مورد انقلاب اسلامی ایران که در کنار خود جریان‌ها و مکاتب گوناگون مارکسیستی و ماتریالیستی را که بعضا با مارک اسلامی هم عرضه می‌شوند مشاهده می‌نماید را بسیار زیاد می‌داند و نسبت به آن هشدار می‌دهد. او در کتاب نهضت‌های اسلامی در صد سال اخیر می‌گوید: «من به عنوان یک فرد مسئول به مسئولیت الهی، به رهبرای عظیم‌الشأن نهضت اسلامی که برای همه‌شان احترام فراوان قائلم، هشدار می‌دهم و بین خود و خدای متعال اتمام حجت می‌کنم که نفوذ و نشر اندیشه‌های بیگانه به نام اندیشه‌ اسلامی و با مارک اسلامی اعم از آنکه از روی سوء نیت و یا عدم سوء نیت صورت گیرد، خطری است که کیان اسلام را تهدید می‌کند».(7)
3-رخنه فرصت‌طلبان
افراد فرصت‌طلب و دشمنان دوست نما در هنگامه اوج‌گیری نهضت‌ها معمولا با همرنگ کردن خود با توده مردم در صدد دستیابی به اهداف خود هستند که همانا انحراف نهضت از مسیر اصلی خود است. استاد مطهری با بهره‌گیری از تجربه مشروطیت ، غفلت رهبران نهضت و پیروان آنان را عامل رخنه فرصت‌طلبان میداند و به رهبران انقلاب توصیه می‌کند که در تمام مراحل انقلاب هشیارانه به راه خود ادامه دهند.
4- ابهام طرح‌های آینده:
از دیگر آفاتی که ممکن است نهضت‌ها با ابتلا به آنها از ادامه راه خود باز بمانند از نظر استاد، آن است که بعد از پیروزی نهضت، هیچ گونه طرح مشخص و مدونی برای اداره جامعه و رفع مشکلات نداشته باشند استاد مطهری (ره) معتقد است که روحانیت و رهبران انقلاب اسلامی باید با بهره‌گیری از فرهنگ غنی اسلام طرح‌های آینده نهضت را مشخص نمایند.
5-تجددگرایی افراطی
استاد شهید مرتضی مطهری یکی دیگر از آفات نهضت اسلامی را افراط و تفریط در نهضت‌ها می‌داند و منش اعتدال را برای مردم و رهبران نهضت‌ها توصیه می‌نماید. نگرانی استاد آن است که سلیقه‌ها و مدهای زمانه بر معیارهای صحیح تصمیم‌گیری و زندگی مردم غلبه کند در واقع استاد تجددگرایی افراطی را آراستن اسلام به آنچه از اسلام نیست و پیراستن آن از آنچه اسلام حقیقی است می‌داند و لذا رنگ زمانه را پذیرفتن را آفتی برای نهضت اسلامی می‌داند.(8)

 

پی نوشت ها:
1ـ مرتضی مطهری ، آینده انقلاب اسلامی ایران ، ص 59
2ـ قصص /5.
3ـ همان ، صص 67ـ66
4ـ همان ، ص 67
5ـ مائده / 3.
6ـ مرتضی مطهری ، نهضت‌های اسلامی در صد ساله اخیر ، ص 87
7ـ همان ، ص 89
8ـ همان ، صص 92ـ91



نویسنده : مجاهد » ساعت 2:59 عصر روز جمعه 87 خرداد 10


مروری بر نهضت بیداری اسلامی

*منوچهر محمدی

برای این که احیاگری اسلام و بیداری مسلمانان جهان را درک کنیم ضرورت دارد به اجمال به گذشته‌ی تاریخی آن بپردازیم.
بیش از 14 قرن قبل و با ظهور اسلام، تحولی عظیم در تاریخ بشریت اتفاق افتاد. پدیده‌ی اسلام، مرزهای نژادی، جغرافیایی و قومی را درنوردید و بر پایه‌ی کلمة الله، جوامع مختلف را به یکدیگر نزدیک کرد و قدرتی عظیم و شگفت به وجود آورد. در میان قومی که نه بهره‌ای از فرهنگ و تمدن آن زمان برده بودند و نه دارای قدرت مادی قومی بودند و در شرایطی که هم تمدن یونان در اوج شهرت خود بود و هم قدرت هایی مانند امپراطوری های روم و ایران ابر قدرت های زمان بودند، اسلام ظهور کرد و آن دو قدرت بزرگ را شکست داد و به سرعت در جغرافیای زمان گسترش پیدا کرد و دیری نپایید که بخش عظیمی از دنیای متمدن آن زمان را در اختیار گرفت و علاوه بر آن دنیای فکر و اندیشه اسلامی به موازات قدرت نظامی و اقتصادی جهان اسلام گسترش پیدا کرد و این زمانی بود که اروپای متمدن آن دوران، دوران افول خود را طی می کرد.
زمانی که تمدن اسلامی در اوج شهرت و معروفیت خود قرار گرفت تمدن غرب در خواب فرو رفت به طرزی که امروزه غربی ها از آن دوران به نام «عصر تاریکی» در غرب، یاد می کنند زیرا در برابر اسلام، آنان چیزی برای ارائه کردن به جهان بشریت نداشتند. جنگ های صلیبی در حقیقت، پاتکی بود که غرب به جهان اسلام وارد آورد و اگر چه در طول دو قرن نتوانست آنچه را می خواست از نظر نظامی به دست بیاورد ولی توانست خود را با فرهنگ و ادبیات و پیشرفت های فکری جهان اسلام به تدریج آشنا بکند و این خود زمینه ای برای بیداری غرب شد. دوره رنسانس برای غرب، درحقیقت، پشت سرگذاشتن عصر تاریکی و آغاز دوره ای بود که به آن «عصر روشنایی» می گویند. و بدین ترتیب تحت تأثیر جهان اسلام، غربی ها بتدریج توانستند پیشرفت های شگفتی را به وجود آورند و قرون 17 و 18 و 19 دوران شکوفایی جهان غرب بود و در این دوران است که متاسفانه جهان اسلام، تحت تاثیر دو عامل به خواب فرو رفت: یکی استعمار و استثماری بود که غرب در این منطقه مهم جغرافیایی و فکری انجام داد و دوم استبداد و انحرافاتی بود که حکام مسلمان در این دوران داشتند و راه انحراف از افکار و اندیشه های ناب اسلامی را طی کردند و آخرین ضربه هم به پیکر باقیماندة جهان اسلام در جنگ جهانی اول، انقراض خلافت عثمانی بود و در این دوران، قرن بیستم در واقع، آغاز تهاجمی دهشتناک از لحاظ نظامی و از لحاظ فکری از ناحیه غرب بر جهان اسلام وارد آمد به طوری که مسلمانان از خود بیگانه شده، نگاه به دست غرب کرده و امیدوار بودند که شاید با الگوگرفتن از غرب بتوانند عقب افتادگی خود را جبران بکنند و البته در این دوران کسانی هم واقع بینانه متوجه شدند که علت عقب افتادگی و به خواب رفتن جهان اسلام، نه این است که به اسلام پیوند داشته اند بلکه بدان خاطر است که از اسلام، دور شده و از اندیشه های اسلامی فاصله گرفته اند.
شخصیت هایی مانند سیدجمال الدین اسدآبادی، سیدقطب، حسن بنأِ و امثالهم در این دوران تلاش زیادی کردند تا مسلمانان را از خواب سنگین بیدار و به آنها بفهمانند که علت شکست و عقب افتادگی آنها چیست و چه باید کرد؟ آخرین ضربه ای که جهان غرب بر جهان اسلام زد شکل دادن و تحمیل مسلمانان صهیونیسم بود که در سرزمین مقدس فلسطین کاشت و قرار شد که از نیل تا فرات در سیطره او قرار بگیرد.
در این زمان بود که مورخ معروف انگلیسی «آرنولد توین بی»، در بررسی تمدن ها جمله بسیار مهم و تاریخی بیان می کند و در کتاب «تمدن در بوته آزمایش» چنین می گوید: «پان اسلامیزم خوابیده است با این حال ما باید این امکان را در نظر داشته باشیم که اگر مستضعفین جهان بر ضد سلطه غرب به شورش برخیزد و خواستار یک رهبری ضد غربی شود این خفته، بیدار خواهد شد و بانگ این شورش، ممکن است در برانگیختن روح نظامی اسلام مؤ ثر افتد و حتی اگر این روح به قدر خفتگان هفت گانه در خواب بوده باشد، اثر جبران ناپذیری دارد زیرا ممکن است پژواک های یک عصر قهرمانی را منعکس سازد. اگر وضع کنونی بشر به جنگ نژادی یا عقیدتی منجر شود اسلام ممکن است بار دیگر برای ایفای نقش تاریخی خود قیام کند.»
این مطلبی بود که در سال 1947 یعنی 55 سال قبل توین بی مطرح کرد و در حقیقت، پیش بینی توین بی در 1979 با انقلاب اسلامی ایران که به قول امام، انفجار نور بود، واقع شد. انقلابی که با دست خالی و با تکیه بر شعار الله اکبر و بازگشت به ارزش های اسلامی در مقابل همه قدرت های بزرگ و ابرقدرتها ایستاد و توانست نه تنها نقطه عطفی در تاریخ تحولات ایران بلکه نقطه عطفی در جهان اسلام و بلکه در کل تاریخ بشری گردد. با این حرکت، آن خفته، بیدار شد و به سرعت در سراسر جهان اسلام گسترش پیدا کرد.
دو سالی نگذشته بود که در لبنان، ملتی که در محرومیت نگه داشته شده بودند عده ای جوان با ایمان پنج قدرت بزرگ آن زمان را که در لبنان پایگاه داشتند یعنی امریکا، انگلیس، فرانسه، ایتالیا و اسرائیل را به زانو در آوردند و بدون دادن کوچکترین امتیازی، آنها را وادار به فرار کردند. در افغانستان که معروف به گورستان امپراطوری هاست، بعد از آنکه امپراطوری انگلیس و روسیه را به زانو درآورده، اینک می رود که امپراطوری امریکا را هم به زانو درآورد. در ترکیه، الجزایر و سایر کشورهای اسلامی، تنها بانگی که امروز بلند می شود ندای اسلام است و در فلسطین اشغالی، انتفاضه، امان را از صهیونیسم و امپریالیسم گرفته و اگر آمریکا امروز به فکر اشغال عراق است درواقع برای ضربه زدن به این بیداری و آگاهی است که مسلمانان پیدا کرده اند.
مسلمان ها بیدار شده اند و بر پایه سه اصل مهم، کار بزرگ خویش آغاز کرده اند: یکی، «بازگشت به اسلام ناب» که در صدر اسلام توانست بر قدرت های بزرگ آن زمان غلبه کند، دوم، «وحدت جهان اسلام» است که امپریالیسم و استعمار، سالیان دراز سعی می کرد با تکیه بر اصل «تفرقه بینداز و حکومت کن»، بین فرقه های مختلف اسلامی فاصله بیشتر بیندازد و امروز وحدت جهان اسلام، اساسی که راهی جزء وحدت برای اقتدار بیشتر نداریم و سومین اصل این بیداری،«استکبارستیزی» و مقابله با کفرو الحاد و طاغوت و طاغوتیان زمان است. این حرکت مبارک یقیناً به پیروزی اسلام و شکست استکبار ختم خواهد شد.



نویسنده : مجاهد » ساعت 12:47 صبح روز جمعه 87 فروردین 30


 

1. در عاشقی گریز نباشد زسوز و ساز / استاده‌ام چو شمع مترسان ز آتشم
«تجربه‌ی انقلاب اسلامى در ایران، با خون‌بهاى هزاران شهید و مجروح و خراب شدن منزلها و به آتش کشیده شدن خرمن‌هاى کشاورزان و کشته شدن تعداد بسیارى در بمب‌گذاری‌ها و اسیر شدن فرزندان انقلاب و اسلام به دست دژخیمان بعث عراق و هزاران گونه تهدید و فشار اقتصادى و جانى به دست آمده است.  ملت ایران تجربه‌ی پیروزى بر کفر جهانى را در خراب شدن منازل خود بر سر کودکان در خواب به دست آورده و با فداکاری‌ها و مجاهدات، انقلاب و کشور خود را بیمه نموده است.
و ما به تمام جهان تجربه‌هایمان را صادر مى‌کنیم و نتیجه‌ی مبارزه و دفاع با ستمگران را بدون کوچکترین چشمداشتى، به مبارزان راه حق انتقال مى دهیم و مسلما محصول صدور این تجربه ها، جز شکوفه هاى پیروزى و استقلال و پیاده شدن احکام اسلام براى ملت‌هاى دربند نیست.
روشنفکران اسلامى همگى با علم و آگاهى باید راه پر فراز و نشیب دگرگون کردن جهان سرمایه‌دارى و کمونیسم را بپیمایند و تمام آزادی‌خواهان باید با روشن‌بینى و روشنگرى، راه سیلى‌زدن بر گونه‌ی ابرقدرتها و قدرتها، خصوصا امریکا را بر مردم سیلى‌خورده‌ی کشورهاى مظلوم اسلامى و جهان سوم ترسیم کنند.
من با اطمینان مى گویم: اسلام ابرقدرتها را به خاک مذلت مى نشاند، اسلام موانع بزرگ داخل و خارج محدوده‌ی خود را یکى پس از دیگرى برطرف و سنگرهاى کلیدى جهان را فتح خواهد کرد.
ملت شریف ایران توجه داشته باشید که کارى که شما مردان و زنان انجام داده اید آنقدر گرانبها و پرقیمت است که اگر صدها بار ایران با خاک یکسان شود و دوباره با فکر و تلاش فرزندان عزیز شما ساخته گردد، نه تنها ضررى نکرده اید، که سود زیستن در کنار اولیاءاللّه را برده اید و در جهان ابدى شده اید و دنیا بر شما رشک خواهد برد، خوشا به حالتان! من به تمام دنیا با قاطعیت اعلام مى‌کنم که اگر جهانخواران بخواهند در مقابل دین ما بایستند، ما در مقابل همه‌ی دنیاى آنان خواهیم ایستاد و تا نابودى تمام آنان از پاى نخواهیم نشست، یا همه آزاد مى شویم و یا به آزادى بزرگترى که شهادت است مى‌رسیم و همانگونه که در تنهایى و غربت و بدون کمک و رضایت احدى از کشورها و سازمانها و تشکیلات جهانى، انقلاب را به پیروزى رساندیم، و همانگونه که در جنگ نیز مظلومانه تر از انقلاب جنگیدیم و بدون کمک حتى یک کشور خارجى متجاوزان را شکست دادیم، به یارى خدا باقی‌مانده‌ی راه پر نشیب و فراز را با اتکاى به خدا، تنها خواهیم پیمود و به وظیفه‌ی خویش عمل خواهیم کرد، یا دست یکدیگر را در شادى پیروزى جهان اسلام در کل گیتى مى‌فشاریم و یا همه به حیات ابدى و شهادت روى مى‌آوریم و از مرگ شرافت‌مندانه استقبال مى‌کنیم ولى در هر حال پیروزى و موفقیت با ما است و دعا را هم فراموش نمى‌کنیم.
خداوندا! بر ما منت بنه و انقلاب اسلامى ما را مقدمه‌ی فروریختن کاخ‌هاى ستم جباران و افول ستاره‌ی عمر متجاوزان در سراسر جهان گردان.  و همه‌ی ملتها را از ثمرات و برکات وراثت و امامت مستضعفان و پابرهنگان برخوردار فرما».
حضرت امام روح‌الله؛ 6 مرداد 1366

 

2. ألا موعدهم الصبح؛ ألیس الصبح بقریب؟
«آیا امکان محو اسراییل وجود دارد؟ پاسخ این است که بله امکان دارد. پس از شهادت حاج عماد مغنیه از همین‌ نقطه من در مورد این امکان به عنوان یک سنت و سرنوشت الهی و حتمی یاد کردم و سلسله‌ای از عوامل را شمردم که به این نتیجه ختم می‌شد.
برخی گفتند که من خارج از فرهنگ و تمدن سخن می‌گویم. در هر حال برخی مراکز علمی نظرسنجی کردند و این نظرسنجی در جراید منتشر شد. برخی سوالات پس از شهادت حاج عماد مطرح شد. من قصد دارم در مورد دو سوال و دو جواب سخن بگویم.
سوال اول: آیا فعالیت برای واژگون کردن نظام صهیونیستی را تائید می‌کنید؟
این سوال با سوال در مورد تمایل برای این واژگونی فرق دارد. این سوال بیانگر تمایل برای فعالیت در راستای واژگونی کیان صهیونیستی است. این سوال در لبنانی مطرح شد که دچار دو دستگی بوده و از جنگ خارج شده ولی پاسخ مردم به این سوال از همه طوائف این بود:
سنی‌ها: 3/90 درصد موافق هستند که این نتیجه بیانگر تاریخ واقعی سنی‌ها در لبنان است.
مسیحیان: 4/77 درصد با این فعالیت موافقند.
درزی‌ها: 66 درصد موافقند. این درحالیست که برخی می‌گویند اسراییل دشمن نیست و سوریه دشمن است.
شیعیان که بیشترین میزان قربانی را در جنگ دادند 3/94 درصد موافق این فعالیت هستند.
آیا این باور جدید به دور از واقعیت بزرگ شهادت عماد مغنیه است؟
سوال دوم نظرسنجی که حتی پنجاه درصد موافق نیز برای آن قابل قبول است می‌گوید:
آیا معتقدید که کیان صهیونیستی در راه سقوط قرار گرفته است؟
55 درصد از لبنانی‌ها معتقدند که کیان صهیونیستی در راه سقوط است و این نتیجه ممتازی است.
آنها سعی کردند با ترور عماد مغنیه ما را ناامید کرده و بگویند که ما ضعیف و شکست‌پذیر هستیم. آنها تلاش کردند تا هشیاری ما را از بین ببرند، ولی ما شاگرد مدرسه امام خمینی هستیم که می‌گفت ما را بکشید ولی بدانید که ملت ما آگاه‌تر می‌شود . . .
من به برادران فلسطینی می‌گویم شما نسلی هستید که شاهد پیروزی نهایی و تغییر چهره منطقه و تحقق آرزوی ملت‌های منطقه هستید. اما صهیونیست‌‌های اسراییلی ... من به شما می‌گویم پس از شهادت حاج عماد همانطور که در تشییع و مراسم هفتم او گفتم ... شما وحشت‌زده و نگران هستید. نه تنها در سرزمین‌های اشغالی بلکه در تمامی جهان دچار ترس شده‌اید.
اجازه دهید بترسند و مزه ترس و نگرانی را بچشند که این ترس را همیشه به ما تحمیل کرده‌اند. برخی نگرانی‌ها در لبنان ایجاد شد. برخی تلاش دارند ترس و نگرانی را زیاد جلوه دهند. برخی که بر احتمال چنین جنگی تکیه کرده‌اند طبیعی است که مردم را دچار احساس نگرانی کنند. هنگامی که ناوهای آمریکا به آب‌های منطقه‌ای لبنانی می‌رسند و برخی بدون خجالت از آن استقبال می‌کنند و رایس می‌گوید که این ناوها برای دفاع از منافع ما و هم‌پیبمانان ما است، طبیعی است که مردم احساس نگرانی کنند.
هنگامی که برخی شب و روز جنگ امریکا علیه ایران یا اسراییل علیه سوریه را تبلیغ کنند، همه جو منطقه جو نگرانی می‌شود. ولی برخی تلاش دارند بگویند که خیلی از مردم مشغول فرار از منطقه هستند. این موضوع حقیقت ندارد و تنها بخشی از جنگ روانی علیه شما مردم مقاوم است.
موضوع جنگ امری ساده نیست. من اینجا نمی‌خواهم این موضوع را تحلیل کنم ولی می‌گویم که آمریکا یا اسراییل به این سادگی دست به جنگی علیه سوریه و ایران و لبنان نخواهند زد. پیش از جنگ سال 2006 با بعد از آن فرق دارد. تجربه غزه نیز این منطق را قوی‌تر می‌کند.
امروز به کسانی که در مورد جنگ داد سخن می‌دهند، می‌گویم که من هیج احتمالی را دور از انتظار نمی‌دانم؛ ولی جنگ تفریح نیست و تصمیم برای شروع آن را رهبران اسراییلی به آسانی نمی‌توانند بگیرند چرا که در لبنان نیروی مقاومت و اراده و فرهنگ و خون شهدای مقاومت و ملت مقاوم وجود دارد؛ ملتی که هشتاد و پنج درصد آنها به شکل کلی و از همه طوائف، فعالیت برای واژگون کردن کیان صهیونیستی را تائید می‌کند. این ملت لبنان است. این بدان مفهوم نیست که ما جبهه جنوب را باز می‌کنیم. کسی نمی‌گوید واژگونی این کیان مسئولیتی لبنانی است؛ ولی این یک فکر و فرهنگ و بیداری است.
بنا بر این، اسراییل باید بداند که خون ما در خیابان‌ها به هدر ریخته نمی‌شود. آنکه خون شهید ما را ریخته باید مجازات شده و طعم آن را بچشد چرا که ما ملتی هستیم که ایمان داریم «فی القصاص حیاة یا اولی الالباب».
آنها قصاص می‌شوند و این ما هستیم که زمان و مکان و چگونگی و وسیله آن را انتخاب می‌کنیم».
سخنان سید حسن نصرالله در مراسم اربعین سردار رشید سپاه حق شهید عماد مغنیه؛ 5 فرودین 1387

 

3. جاده مانده است و من و این سر باقیمانده . . .
«کمربندهاتان را ببندید که هیچ چیز تغییر نکرده است . امروز روزی است که خدا اینگونه خواسته است. و دیروز خدا آنگونه خواسته بود. و فردا ان شاءالله روز پیروزی جنود حق خواهد بود. ولی خواست خدا هر چه هست ما در مقابل آن خاضعیم . و ما تابع امر خداییم ؛ و به همین دلیل طالب شهادتیم . و تنها به همین دلیل است که زیر بار ذلت و بندگی غیرخدا نمی رویم . البته برای ادای تکلیف همه ما موظفیم که کارها و مسائل مربوط به خودمان را به بهترین وجه و با درایت و دقت انجام دهیم . همه می دانند که ما شروع کننده جنگ نبوده ایم . ما برای حفظ موجودیت اسلام درجهان تنها از خود دفاع کرده ایم . و این ملت مظلوم ایران است که همواره مورد حمله جهانخواران بوده است ؛ و استکبار از همه کمینگاههای سیاسی و نظامی و فرهنگی واقتصادی خود به ما حمله کرده است . انقلاب اسلامی ما تاکنون کمینگاه شیطان و دام صیادان را به ملتها نشان داده است . جهانخواران و سرمایه داران و وابستگان آنان توقع دارند که ما شکسته شدن نونهالان و به چاه افتادن مظلومان را نظاره کنیم و هشدار ندهیم .و حال آنکه این وظیفه اولیه ما و انقلاب اسلامی ماست که در سراسر جهان صدا زنیم که ای خواب رفتگان ! ای غفلت زدگان ! بیدار شوید و به اطراف خود نگاه کنید که در کنارلانه های گرگ منزل گرفته اید. برخیزید که اینجا جای خواب نیست ! و نیز فریاد کشیم سریعا قیام کنید که جهان ایمن از صیاد نیست ! امریکا و شوروی در کمین نشسته اند، و تانابودی کاملتان از شما دست بر نخواهند داشت . راستی اگر بسیج جهانی مسلمین تشکیل شده بود، کسی جرات اینهمه جسارت و شرارت را با فرزندان معنوی رسول الله -صلی الله علیه و آله و سلم - داشت؟
امروز یکی از افتخارات بزرگ ملت ما این است که در برابر بزرگترین نمایش قدرت و آرایش ناوهای جنگی امریکا و اروپا در خلیج فارس صف آرایی نمود. و اینجانب به نظامهای امریکایی و اروپایی اخطار می کنم که تا دیر نشده و در باتلاق مرگ فرونرفته اید، از خلیج فارس بیرون روید. و همیشه اینگونه نیست که هواپیماهای مسافربری ما توسط ناوهای جنگی شما سرنگون شود؛ که ممکن است فرزندان انقلاب ناوهای جنگی شما را به قعر آبهای خلیج فارس بفرستند . . .
من به صراحت اعلام می کنم که جمهوری اسلامی ایران با تمام وجود برای احیای هویت اسلامی مسلمانان در سراسر جهان سرمایه گذاری می کند. و دلیلی هم ندارد که مسلمانان جهان را به پیروی از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نکند و جلوی جاه طلبی و فزون طلبی صاحبان قدرت و پول و فریب را نگیرد. ما باید برای پیشبرداهداف و منافع ملت محروم ایران برنامه ریزی کنیم . ما باید در ارتباط با مردم جهان ورسیدگی به مشکلات و مسائل مسلمانان و حمایت از مبارزان و گرسنگان و محرومان باتمام وجود تلاش نماییم . و این را باید از اصول سیاست خارجی خود بدانیم . ما اعلام می کنیم که جمهوری اسلامی ایران برای همیشه حامی و پناهگاه مسلمانان آزاده جهان است . و کشور ایران به عنوان یک دژ نظامی و آسیب ناپذیر نیاز سربازان اسلام را تامین وآنان را به مبانی عقیدتی و تربیتی اسلام و همچنین به اصول و روشهای مبارزه علیه نظامهای کفر و شرک آشنا می سازد».
حضرت امام روح‌الله؛ 29 تیر 1367



نویسنده : مجاهد » ساعت 2:4 صبح روز چهارشنبه 87 فروردین 7