سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

سفر به خطه خورشیــــد انتخــــاب تو بود    بهـــــار و آیِنه و عشق در رکــاب تو بود
ســوال من همــه این بود، ره چگونه بری؟   عبـــــور با کفنی لاله گـون جواب تو بود
به روز هــــــجرت گلگــونت ای پرنـده سبز    شهاب،مانده و درمانده ز شتاب تو بود
دل شقـــــایق آتش گرفتـــه با مــن گفت     که راز سوختن او ز التهــــــــاب تو بود
تو را ز عرش چو خواندند بر ضیافت عشق     عجب نبود اگر رنگ خون خضاب تو بود
من از تفــــــاهم پــرواز با تـــــو دانستـــم      سفر به خطه خورشیـد انتخاب تو بود

 



نویسنده : مجاهد » ساعت 7:0 عصر روز یکشنبه 87 شهریور 24


..:: سرمایه‏ی دل ::..

این حنجره این باغ صدا را نفروشید

این پنجره، این خاطره‏ها را نفروشید

در شهر شما باری اگر عشق فروشی است

هم غیرت آبادی ما را نفروشید

تنها، به خدا، دلخوشی ما به دل ماست

صندوقچه‏ی راز خدا را نفروشید

سرمایه‏ی دل نیست به‏جز اشک و به‏جز آه

پس دست کم این آب و هوا را نفروشید

در دست خدا آینه‏ای جز دل ما نیست

آیینه شمایید، شما را نفروشید

در پیله‏ی پروانه به جز کرم نلولد

پروانه‏ی پرواز رها را نفروشید

یک عمر دویدیم و لب چشمه رسیدیم

این هروله‏ی سعی و صفا را نفروشید

دور از نظر ماست اگر منزل این راه

این منظره‏ی دورنما را نفروشید

*قیصر امین‏پور



نویسنده : مجاهد » ساعت 11:54 صبح روز یکشنبه 86 اسفند 26


جاده مانده است و من و این سر باقیمانده

رمقی نیست در این پیکر باقیمانده

نخل‌ها بی سر و شط از گل و باران خالی

هیچ کس نیست در این سنگر باقیمانده

تویی آن آتش سوزنده‌ی خاموش‌شده

منم این سردی خاکستر باقیمانده

گرچه دست و دل و چشمم همه آواره شده،

باز شرمنده‌ام از این سر باقیمانده

روز و شب گرم عزاداری شب‌بوهاییم،

من و این باغچه‌ی پرپر باقیمانده

پیشکش باد به یکرنگی‌ات ای مردترین!

آخرین بیت در این دفتر باقیمانده:

تا ابد مردترین باش و علمدار بمان!

با توام ای یل نام‌آور باقیمانده

*سعید بیابانکی

 



نویسنده : مجاهد » ساعت 3:26 عصر روز دوشنبه 86 بهمن 22