تا نگاه ميكني وقت رفتن است
باز هم حكايت هميشگي
پيش از آنكه با خبر شوي
لحظه عزيمت تو ناگزير مي شود
آي، اي دريغ و حسرت هميشگي
ناگهان چقدر زود دير مي شود...
سلام
شايد اگر احساسم را در لحظه برگشت قبلاَ تجربه كرده بودم از اين سفر جور ديگه ايي استفاده مي كردم اما الان هم ناراضي نيستم چون لطف شهدا و حضورشون رو همه جا احساس كردم مخصوصاَ تو طلائيه و شلمچه ...
احساس مي كردم اين آسمون نيست كه زمين رو روشن كرده بلكه درخشش سرزمين مقدس جنوبه كه رنگ اسمنو آبي كرده.
انصافاَ حال و هواي بچه ها رو كه ميديدم احاس مي كردم تو اين دريا چقدر قطره ناچيزي هستم
از حرف دل بگذريم... اردو عالي بود، يقين دارم واسه لحظه لحظه اردو هم خيلي فكر شده بو و هم خيلي زحمت كشيده شده بود.
دستتون درد نكنه اجرتون با شهدا