• وبلاگ : 
  • يادداشت : روزشمار يازدهمين سفر به سرزمين ملائك
  • نظرات : 0 خصوصي ، 6 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + يك رزمنده 

    خيلي خوبه همچين جاي آرومي داريد خيلي خوبه كه راهي بودن هاتون نوشتيد

    + شرمنده‏ام 

    تو جنوب يا علي گفتيم و عشق آغاز شد... اما الان واقعا...

    + ... 
    اين حرفا بيشتر از اينكه منو ياد خاطراتي كه واسم يه دنيا ارزش داره بندازه دلمو آتيش مي‏زنه كاشكي واسه هميشه جنوب مي موندم ...
    + حسن باقري 
    شنبه يكشنبه دوشنبه . . . . شنبه . . . پنجشنبه جمعه 5 ارديبهشت، دلم براي شهدا تنگ شده! بعضيا قبلا خيلي شبيه شهدا بودن اما ديگه نيستن . . . شايد غم فراغ با ديدن چهره برخي حل مي‌شد اما الان ديگه . . .
    دل ما هرچه كشيد از تو كشيد
    هرچه از هر كه شنيد از تو شنيد
    گر سياه است شب و روز دلم
    بايد از چشم تو ديد، چشم تو ديد . . .

    + مه جبين 

    سلام عليكم...

    دلم براي روزهاي سفر تنگ شده است...براي همسفران،براي سرزمين ملكوتيان...

    دلم هواي غروب شلمچه را دارد...غروبي كه دلم را از سينه ام بيرون كشيد...دلي كه هنوز جايش در سينه ام خاليست.

    خسته ام ...خسته از اسارت دنيا و آنان كه براي خريدن سهم بيشتر از آن بر همديگر سبقت مي گيرند...

    من مي خواهم در اين بلواي دنياداران مهاجري مجاهد باشم و تا اوج خدا پرواز كنم...

    من دلم براي شهدا تنگ شده است....و روحم براي شهادت بي تاب است...

    مجاهدان دعايم كنيد

    + ... 

    اي عشق مدد كن كه به سامان برسيم

    چون مزرعه‏ي تشنه به باران برسيم

    يا من برسم به يار و يا يار به من

    يا هردو بميريم و به پايان برسيم...

    خيلي بد است كه باشي و نباشي. اگرچه آمده بودم ولي هيچ‏گاه حضور نداشتم. كه چگونه حاضر باشد كسي كه نفس‏هايش در بي‏خبري و غفلت محض مي‏گذرد...

    حيف... حيف... حيف...