وحيد اميري
مهمان ضيافت خطر، هيچ نداشتهنگام که ميرفت سفر، هيچ نداشتگمنامترين شهيد را آوردندجُز پارهاي از عشق، دگر هيچ نداشت
خونين پر و باليم، خدايا بپذيرهر چند شکستهايم، ما را بپذيرسر در قدم تو باختن چيزي نيستاين هديهي کوچکي است، از ما بپذير
در خطهي خونتان، خدا يعني عشقدر حنجرههايتان، صدا يعني عشقمهتاب، ستاره، آفتاب، آيينهدريا به اضافهي شما يعني عشق
---------------------------پي نوشت:1.حالشو بردي؟2.پيش ما بيا!3.اينا رو نمونه فرستادم يه سري مطلب براي يك نشريه آماده كرده بودم كه توفيق نشد و عكس؛ اگه خواستي بگو رو سي دي بفرستم.4. اگه خواستي اينا رو بذار تو صفحه اصلي، نذاشتي هم نذاشتي چون خودم گذاشتم!!!يا علي