• وبلاگ : 
  • يادداشت : به بهانه‏ي اربعين شهادت سردار رشيد سپاه اسلام؛ حاج رضوان
  • نظرات : 1 خصوصي ، 21 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    + گمنام 

    سلام

    گفتم يه خبري از بچه هاي گروه شهدا بگيرم

    يه خسته نباشيد براي اردو جنوب بگم

    تا ان شاالله با عزم راسخشون پرديس شهدا رو بسازن

    تا بلکه ياد امام و شهدا دل رو ميبره کرب بلا...

    پاسخ

    ان شا الله با کمک همه مجاهدان
    + غلامحسين افشردي 

    چهارده، پانزده سال بيشتر نداشت. خيلي شر بود. همه رو سرکار ميذاشت.

    اسير شده بوديم توي اسير شدگان اين بنده خدا هم بود. سرگرد عراقي داشت يکي يکي اسم و مشخصات اسرا رو مي پرسيد. رسيد به اين بنده خدا ، همه منتظر بودن ببينن اون چه جوري جواب ميده.

    -اسمت چيه؟

    -عباس.

    -اهل کجايي؟

    -بندر عباس.

    -نام پدر؟

    -کل عباس!

    عراقيه کم کم داشت بو مي برد که سر کاره.

    -کجا اسير شدي ؟

    -دشت عباس.

    سرگرد عراقي با عصبانيت شروع کرد ضربه زدن به ساق پاي اين بنده خدا و مي گفت: دروغ ميگي، دروغ ميگي، دروغ ميگي.

    اونم در حالي که خودشو به موش مردگي زده بود گفت : نه به حضرت عباس.!!

    + .... 
    اگه مي‏شه لينك دانلود موسيقي وب رو قرار بديد
    پاسخ

    ايميل قرار نداديددر صورت نياز ايميل بگذاريديا علي
    + .... 
    سلام چقدر دير به دير آپ مي‏كنيد . اگه ممكنه از شهيد آويني و نوشته‏هاشون هم بگذاريد متشكرم
    پاسخ

    شما؟ مطالب مورد نظر را به ايميل وب بفرستيد تا ديگران هم استفاده کنند. از شهيد آويني هم مي گذاريم. جهاد کن مجاهد
    + از غلامحسين به باقري 

    اينجا هويزه است محل شهادت تعدادي از دانشجويان پيرو خط امام(كيششش)

    + غلام حسين باقري به حسن افشردي 

    حسن باقري جان ميگم الان خير سرت مردي اين جوري زبون ميريزي

    واي به حالمون اگه يك دم زندگي ميكردي

    +
    سلام چرا مطالبتون را جديد نمي كنيد.هر روز سر مي زنم از چهارشنبه تا حالا مطالبتون عوض نشده.مسئول اين وبلاگ كيه؟
    پاسخ

    سلام مجاهد! مطالب بدليل کمبود فرصت جديد نشدند. مسئول وبلاگ: مجاهد
    + بي‏نام 

    همسرش مي‏گفت: هر وقت وارد اتاق مي‏شدم به احترامم بلند مي‏شد و مي‏ايستاد. يك‏بار فقط روي زانويش ايستاد. گفتم طوريت شده؟ گفت: چند روزه كه غير از براي نماز ، پايم را از پوتين بيرون نياورده‏ام. انگشت پايم پوسيده و نمي‏توانم بايستم . . .

    12 فروردين، حاصل خون شهدا مبارك!

    + !! 

    ما عاقلانه فكر مي كنيم و عاشقانه عمل مي كنيم.

    سردار خيبر،فرمانده ي قلبها،حاج همت

    تولدش مبارك

    + حسن باقري به غلامحسين 
    من
    سالهاي سال مردم
    تا اينكه يك دم زندگي كردم
    تو مي‌تواني
    يك ذره
    يك مثقال
    مثل من بميري؟


    + غلامحسين باقري 

    ميگم حسن باقري جان به جاي اين کارا بيا يه مقاله بنويس در مورد آسيب شناسي امر به معروف ونهي از منکر در دانشگاه .

    بعد از عيد يه همايشي هست اونجا شرکت کن.

    + حسن باقري 
    شهر بي قرار است
    ديگر بعد تو طلوع فقط يك تكرار است
    در امتداد نگاه تو، تنها ظهور است
    جاده‌هاي ذهن تو ديگر بي عبور است
    اما
    اما
    هنوز هم تو هستي
    هنوز هم صدايت هست
    هنوز هم روحت هست
    و چه زيبا روحت را يادگار گذاشتي
    دشمن نمي‌فهمد
    كه تو در عاشقي سر داده‌اي
    سرداري بي سر گشته‌اي
    هر قطره خونت جريان تازه‌اي به درخت داده است
    اما بي‌قرار كن در رسيدن به خودت . . .

    + امين نه غلامحسين افشردي 

    بابا چقدر شماها خفنيد

    کفم بريد

    معنويتِ تون خيلي بالاس

    بي خيال بابا دنيا دو روزِ

    آدم بالاخره يا شب مي ميره يا روز

    داري فكر مي كني همين دوحالت كه بيشتر نيست، نه؟

    ولي گول خوردي ممكنه ادم شهيد بشه.

    البته شماها حق داريد اينطور فكر كنيد شايد بخاطر اينه كه لياقت نداريد

    بد بختا....

    بريد به فكر خودتون باشيد بدبختا بخاطر خودتون ميگم

    به فكر خودتون نيستيد حداقل به فكر آينده بچه هاتون باشيد

    بزاريد اونا راحت زندگي كنن.

    دارم روده درازي ميكنم ،نه؟

    شاعر ميگه:

    دل من هر نفس در عشق او جان مي سپارد

    مپندارد كسي ليلاي من مجنون ندارد

    بيت اولشو يادم رفته هركي بلد بگه.

    هر كي هم بلد نيست عيب نداره از خودش بگه.

    هركي هم نه بلدِ، نه ميتونه از خودش بگه عيبي نداره هيچي نگه.

    هركي هم نه بلدِ ،نه ميتونه از خودش بگه، نه ميتونه هيچي نگه

    خوب بياد يدونه بزنه زير گوش ما..... ها... چطوره؟

    + آفتاب 
    پاسخ

    از اين مجاهد تشکر مي کنيم
    + آسمان 

    خسته ام از اين كوير،اين كوير كور و پير

    اين هبوط بي دليل،اين سقوط ناگزير

    آسمان بي هدف،بادهاي بي طرف

    ابرهاي سربه راه،بيدهاي سربه زير

    اي نظاره ي شگفت،اي نگاه ناگهان!

    اي هماره در نظر،اي هنوز بي نظير!

    آيه آيه ات صريح،سوره سوره ات فصيح!

    مثل خطي از هبوط،مثل سطري از كوير

    مثل شعر ناگهان،مثل گريه بي امان

    مثل لحظه هاي وحي،اجتناب ناپذير

    اي مسافر غريب،در ديار خويشتن

    با تو آشنا شدم،با تو در همين مسير!

    از كوير سوت و كور!تا مرا صدا زدي

    ديدمت ولي چه دور!ديدمت ولي چه دير!

    اين تويي در آن طرف،پشت ميله ها رها

    اين منم در اين طرف،پشت ميله ها اسير

    دست خسته ي مرا،مثل كودكي بگير

    با خودت مرا ببر،خسته ام از اين كوير!

       1   2      >